و
نویسه گردانی:
W
و: va (حرف ربط و عطف) در سنسکریت va بوده و در واژه ی اکشی بهرووه akŝi-bhru-va (چشم و ابرو) آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 3، ستون 3). ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲,۱۳۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه
جفت و تا. [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نام بازیی است که کسی چند عدد از چیزی را در مشت بسته میگیرد و از حریف می پرسد جفت یا تا؟ اگر ...
چار و چدر. [ رُ چ َ دَ ] (اِ مرکب ، اتباع ) تدبیر. (برهان ) (آنندراج ). چاره . (برهان ) (آنندراج ) : او چار به کارمن چو درکردچاروچدر از کسی نخواهم ...
جیک و بک . [ ک ُ ب ُ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو روی قاب در بازی قاب .- جیک و بکشان یکی بودن ؛ تعبیر مثلی است ، یعنی به اسرار و رازهای ی...
جیغ و داد. [ غ ُ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داد و فریاد. داد و بیداد.
تک و تاب . [ ت َ ک ُ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو. شتاب . تاخت : می پرید آنچنان کز آن تک و تاب پرفکند از پیش چهار عقاب .نظامی .همچنان می شدند د...
تک و تاز. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و تا. (غیاث اللغات ) دو و تاخت . (ناظم الاطباء). تکاپوی : در سلاح و سواری و تک و تازگوی برد...
تگ و تاب . [ ت َ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از قرار و آرام . (آنندراج ) : خسک ریخته بر گذر خواب رافراموش کرده تگ و تاب را.نظامی (ا...
تگ و تاز. [ ت َ گ ُ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تگاپوی . تاختن و دویدن . (فرهنگ رشیدی ). دویدن و تاختن . (آنندراج ) : پای در دامن قناعت گیرتا نسو...
تف وتاب . [ ت َ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از تف بمعنی گرمی و حرارت و تاب به همین معنی : از بهر که بایدت بدینسان شو و گیروز بهر چه با...
تند و تیز. [ ت ُ دُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تندتیز. (ناظم الاطباء). پرشتاب . سریع و پرحدت : که تند و تیز به دل بردن من آمده ای شتاب چیست به ...