اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصمان

نویسه گردانی: ʼṢMAN
اصمان . [ اَ ص َم ْ ما ] (اِخ ) نام دو جایگاه است ، یعنی اصم الجلحاء و اصم السمرة که دو موضعاند در بلاد بنی عامربن صعصعة بعد از آن مر بنی کلاب را. (منتهی الارب ). و رجوع به اصم ، و معجم البلدان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
اثمان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثُمن و ثَمَن و ثمین . (منتهی الارب ).
اثمان . [ اِ ] (ع مص ) هشت شدن . (تاج المصادر). هشت عدد گردیدن : اثمن القوم . (منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن ، یعنی آنکه در هشت ...
اسمان . [ اِ ] (ع مص ) فربه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه کردن چیزی . (ترجمان علامه ٔجرجانی ). || فربه شدن . || فربه گشتن چار...
اسمان . [ اَ ] (اِ)صورتی است از آسمان که فلک باشد. || نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی . (ناظم الاطباء). روز بیست وپنجم است از ماههای ق...
آسمان . [ س ْ / س ِ ] (اِ) ۞ چرخ . سماء. سما. فلک . اثیر. ام النجوم . سپهر. گنبد. گردون . گرزمان . خضراء. خضرا. میناء. عجوز. جرباء. رقیع. ضاحیه . ج...
آسمان . [ س ْ / س ِ ](اِ) نام روز بیست وهفتم یا بیست وپنجم و بعضی بیست وششم گفته اند از هر ماه فارسی . و در این روز نیک است بسفر دور شدن و ن...
آسمان . [ س ْ / س ِ ] (اِخ ) نام کوهی نزدیک بندر نخیلو بجنوب ایران .
عثمان . [ ع ُ ] (ع اِ) چوزه ٔشوات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فرخ الحباری . (اقرب الموارد). || بچه ٔ اژدها. || مار یا بچه ٔ مار. (منتهی ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قعله ٔ شاهین بخش پل ذهاب شهرستان قصرشیرین ، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب کنار راه فر...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) کوهی است به مدینه بین آن و بین ذی المرة در راه شام از مدینه . (معجم البلدان ).
« قبلی صفحه ۱ از ۱۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.