اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باذی

نویسه گردانی: BAḎY
باذی . (ص نسبی ) منسوب به باذ. رجوع به باذ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بازی لوس . [ ل ُ ] (اِ) ۞ مشتق از کلمه ٔ بازی لی کوس ۞ یونانی بمعنای شاه و ملک . در آسیای صغیر و ممالک غربی ایران حتی اِدِس نیز حکمر...
حریف بازی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) چگونگی و عمل حریف باز.
چراغ بازی . [ چ َ / چ ِ ](حامص مرکب ) نوعی بازی در نور چراغ . قسمی بازی در روشنی چراغ که سایه هایی بر دیوار افکنند : گردون که طلسم داغ ساز...
خرسک بازی . [ خ ِ س َ ] (حامص مرکب ) عمل بازی کننده ٔ بازی خرسک . رجوع به خرسک شود.
خرقه بازی . [ خ ِ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) عمل خرقه باز. با خرقه دست افشانی و پایکوبی کردن در حال وجد و حال . (از آنندراج ) : مغنی ز اشعار من ...
خروس بازی .[ خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خروس باز. تربیت خروس برای جنگ . || بجنگ اندازی خروس . (از آنندراج ). || مکاری . حیالی . (از آنندراج ) : ...
خانم بازی . [ ن ُ ] (حامص مرکب ) جنده بازی . زنا. فحشا. هم آمیختگی با زن آماده بزنا.
رفیق بازی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل رفیق باز. محبت بسیار به دوستان و رفقا. (فرهنگ فارسی معین ).
خیال بازی . [ خ َ / خیا ] (حامص مرکب ) خیال پروری . وسوسه . خیال سازی . تصورات نابجا و گمانهای بی معنی : آن پرده و این خیال بازی است از زحمت ...
دسته بازی . [ دَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) به ترتیب دادن حزب و به کار اجتماعات و احزاب و گروه های مختلف پرداختن .
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۲۲ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.