اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تر

نویسه گردانی: TR
تر. [ ت َرر ] (ع اِ) ۞ ناحیه ٔ بین قبل و دبر: بین التر والفر. ۞ (دزی ج 1 ص 142).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تر و خشک . [ ت َ رُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نمدار و بی نم . (ناظم الاطباء) : بیابان همه آتش افروختندتر و خشک هیزم همی سوختند. فردوسی . |...
تر و فرز. [ ت َ رُ ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ و ص مرکب ) به چابکی . به چالاکی . به تندی . بی فاصله . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
پائین تر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ) اسفل . پست تر. زیرتر. || دورتر.
تر داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تازه و آبدار کردن . - تر داشتن زبان ؛ رطب اللسان : تا زبان دارم زیبد که زبان به ثنا گفتن او دارم تر. فرخ...
تر نهادن . [ ت َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب )آغشتن و خیسانیدن . (ناظم الاطباء). آغوندن . خیساندن . خیس کردن . نقوع . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): نقع ...
تاریک تر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ) سخت تر. سیاه تر. تیره تر : سخن دارد از موی باریکترترا دل ز آهن نه تاریک تر. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 183...
کشیده تر. [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ت َ ] (ص تفضیلی ) درازتر. طویل تر : درازترز غم مستمند سوخته دل کشیده تر ز شب دردمند خسته جگر. فرخی .سرو سهیش کشیده ت...
گرم و تر. [ گ َ م ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) چیزی را که در وی مایه ٔ هوائی بیشتر باشد گویند گرم و تر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
هلی کپ تر. [هَِ ک ُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به هلیکوپتر شود.
خشک و تر. [ خ ُ ک ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) نیک و بد. (شرفنامه ٔ منیری ). دو چیز ضد را گویند چون نیک و بد و قلیل و کثیر : همتم ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.