اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چراغ

نویسه گردانی: CRʼḠ
چراغ . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «ازقرای قبه ٔ داغستانست ». (مرآت البلدان ج 4 ص 217).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
چراغ ساختن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) چراغسازی کردن . چراغ کردن . چراغ درست کردن . چراغ فراهم کردن : غمش در کوچه ٔ تاریک دل دشوار می آ...
چراغ سوختن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) بمعنی روشن کردن و روشن شدن چراغ هر دو آمده . (آنندراج ). چراغ افروختن و برکردن و گرفتن . (آنندراج...
چراغ صبحدم . [ چ َ / چ ِ غ ِ ص ُ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغ صبح و چراغ سحری . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). رجوع به چراغ سحر و چراغ سحری ...
چراغ گرفتن . [ چ َ / چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مرادف چراغ برافروختن . (آنندراج ). چراغ روشن کردن . چراغ سوختن و چراغ برکردن . (آنندراج ) (غ...
چراغ مزرعه . [ چ َ / چ ِ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از قرای قدیم النسق محال سهرورد زنجان است که هوایش ییلاقی است و بیست...
چراغ مزرعه . [ چ ِ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سجاسرود بخش قیدار شهرستان زنجان ، که در 23هزارگزی شمال باختری قیدار و 5هزارگزی راه...
گوهر شب چراغ . [ گ َ / گُو هََ رِ ش َ چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و شبچراغ گوهری که در شب چون چراغ نماید. گوهری که در شب چون چراغ درخشد....
چراغ نشاندن . [ چ َ / چ ِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) چراغ کشتن و چراغ خاموش کردن . (آنندراج ) (غیاث ). خاموش کردن چراغ . (ارمغان آصفی ). چراغ پف ک...
چراغ کاروان . [ چ َ / چ ِ غ ِ کارْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغی باشد که کاروانان بر چوبی بلند برافروزند تا واماندگان و مترددان بروشنائی آ...
چراغ زنبوری . [ چ َ / چ ِ غ ِ زَم ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغ توری . چراغ تلمبه ای . چراغ نفتی تلمبه داری که بوسیله ٔ تلمبه زدن و فشرده ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۵ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.