چین
نویسه گردانی:
CYN
چین . (اِ) حاصل چیدن . (یادداشت مؤلف ). یک بار چیدن . یک دفعه بریدن سبزیهائی که چند بار توان چیدن . یک بار درو. حصاد،چین اول تره و یونجه و امثال آن : چین دوم شبدر. تره هشت چین دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به درو شود.
- شاه چین ؛ آن نوبت از چیدن که به فراوانی و کمال از دیگر نوبتها برتر بود.
|| چیده . چیده شده .
- ته چین ؛ چیده شده دربن و زیر چیزی .
- || نوعی پلو با گوشت و ماست و زعفران .
- دارچین ؛ چیده شده از درخت .
- دست چین ؛ چیده شده با دست سلامت میوه و دقت را.
- سبدچین ؛ چیده شده در سبد.
- سنگ چین ؛ به سنگ برآورده .
- شب چین ؛ چیده شده به گاه شب .
- صبح چین ؛ چیده شده به صبح . از بوته یا شاخه جداشده به وقت صبح .
واژه های همانند
۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
چین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج )...
چین . (نف ) مخفف چیننده . رجوع به چیننده و نیزرجوع به ترکیبات ذیل در معانی و ردیفهای خود شود.- پاورچین پاورچین رفتن ؛ قدم آهسته و یواش ...
چین . (اِخ ) سلسله ای از پادشاهان چین که از 221 ق . م . تا 207 ق .م . حکمفرمائی کرد. این سلسله از مردمی به نام چین نام گرفته است که در ...
چین . (اِخ ) در مآخذ اسلامی صین قسمت مرکزی و شرقی آسیا که بیش از یک دوم این قاره را اشغال کرده است بر طبق مآخذ سازمان ملل متحد، از حی...
چین . (اِخ ) در اصطلاح و تداول و کتب نظم و نثر فارسی گاه به جای ترکستان چین بکار رفته است و آن قسمت از آسیای مرکزی که ترکستان شرقی ...
چین . [ چ ِ ] (اِخ ) ۞ (ارنست بوریس ). عالم وظائف الاعضاء انگلیسی در سال 1904م . در آلمان متولد شد. استاد علم الامراض در آکسفورد برای همکاری ...
ماچین از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد چین در نوشتارهای کهن پارسی به ایالت سینکیانگ امروزی اطلاق میشد. بخشهای جنوبی کشور کنونی جمهوری خلق چین و همچنین ...
چین چین . (ص مرکب ) شکن شکن . با چین های بسیار. صاحب چین های بسیار. پرشکن : ای زلف سرکشت همه چین چین شکن شکن مویت برای بردن دلها رسن رسن ...
چینه چین . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) دانه چین . که دانه از زمین برگیرد. دان جمعکن : زاغ سیه روی بود چینه چین چرغ سیه چشم بود دوربین .امیرخسرو...
چین ماچین . (اِ مرکب ، از اتباع ) چین و ماچین . قِر و فر. با چین های بسیار در جامه . رجوع به چین و ماچین شود.