اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر سکاکینی . پدرش فاضل و شیعی بی غلو بود و خودش در رفض غلو کردو قاضی شرف الدین او را به جرم سب شیخین تکفیر کرد وبه حکم این قاضی در سوق الخیل گردن حسن را زدند (11 جمادی اول سال 744 هَ . ق .). (دررالکامنة ج 2 ص 34).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۵ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) قاسم (افندی ). او راست : تاریخ ملوک فرنسا، که پادشاهان فرانسه را تا لوئی فیلیپ یاد کرده است ، چ بولاق بی تاریخ .
حسن حسنی . [ ح َ س َ ن ِ ح َ س َ ] (اِخ ) افندی . او راست : «تنویرالبرهان » در شرح البرهان کلنبوی (منطق ) که در سال 1295 هَ . ق . تألیف کرد و ...
حسن حسنی . [ ح َ س َ ن ِ ح َ س َ ] (اِخ ) رجوع به طویرانی شود.
بقعه امامزاده قاسم مربوط به دوره صفوی است و در شهرستان شمیرانات، در مجاورت کوهستان شمیران واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۵۱ با شمارهٔ ثبت ۹۰...
دیوان قائمیات از سروده های دانشمند بزرگ اسماعیلی حسن محمود کاتب از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد دیوان قائمیات [دیوان قائمیات] دیوان قائمیات که بیشترین...
حسن چپ . [ ح َ س َچ َ ] (اِ مرکب ) (کوچه ٔ...) علی چپ : خود رابه کوچه ٔ حسن چپ زدن ؛ تجاهل کردن . (اصطلاح شیرازی ).
حسن چپ .[ ح َ س َ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد در 27 هزاروپانصد گزی جنوب باختر مهاباد و 14 هزارگزی باختر شوسه ...
حسن بک . [ ح َ س َ ب َ ] (اِخ ) حسن بیک . رجوع به حسن بیک شود.
ام حسن . [ اُم ْ م ِ ح َ س َ ] (اِخ ) از دختران امام زین العابدین علیه السلام بوده است . (از تاریخ گزیده چ لندن ، ص 204).
حسن سو. [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 25هزارگزی باختر بجنورد و 7هزارگزی جنوب شوسه ٔ بجنوردبه مراوه...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.