اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خالی

نویسه گردانی: ḴALY
خالی . (ع ق ) تنها: امیر بر خضرا رفت و خواجه بطارم دیوان بنشست خالی ۞ و استادم را بخواند. (تاریخ بیهقی ). امیر برخاست و فرود سرای رفت ونشاط شراب کردی خالی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 406).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
خالی الذهن . [ یُذْ ذِ ] (ع ص مرکب ) بدون اطلاع قبلی .عدم سابقه ٔ ذهنی نسبت به امری . اطلاع قبلی نداشتن .
خالی السیر. [ ل ِ یُس ْ س َ / س ِ ] (ع ص مرکب ) تنهارو.(شرفنامه ٔ منیری ). در اصطلاح منجمان : قمر را خالی السیر وقتی گویند که نظر هیچ کوکب به ...
خالی بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) تهی بودن ۞ : ز درویش خالی نبودی درش . سعدی (بوستان ).- جای فلان خالی بودن . ۞ رجوع شود به جای فلان خ...
خشک و خالی . [ خ ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،ص مرکب ) بدون مضافات . اصل یک چیز بدون هیچ زیادی .- تعارف خشک و خالی ؛ تعارف بدون صمیمیت .- زمین ...
کنایه از این است در صورت ظاهر کار پر مدعا بودن اما در انجام آن ناتوان بودن است. بسر برشو این گنبد آبگون را - بهم بشکن این طبل خالی میان را (پروین...
خالی داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) تهی داشتن : اندرون از طعام خالی دارتا در او نور معرفت بینی . سعدی (گلستان ).|| خلوت کردن با ۞ : امیر از...
خالی ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) تهی ماندن از. || بی اهل ومردم شدن . بی ساکن شدن . چون : بلاد از مردم خالی ماند.شغر. (منتهی الارب ). || خ...
خالی نشستن . [ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) بخلوت نشستن . تنها نشستن : این سه تن خالی بنشستند و منشور و مواضعه ٔ جوابها نبشته و هر دو بتوقیع مؤ...
خالی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) تهی یافتن : همی جست و روزیش خالی بیافت بمردی بگفتار اندر شتافت . فردوسی .|| بخلوت یافتن . تنها یافتن . اِخل...
خالی و سکنه دو واژه ی عربی است؛ واژه ی جایگزین برای این همساخته (ترکیب) این است: اتیجن átijan (سنسکریت: átijana) **** فانکو آدینات 09163657861
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.