دین
نویسه گردانی:
DYN
دین . [ دَی ْ ی ِ ] (ع ص ) متدین . (لسان العرب ). دیندار. پای بند به دین . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دین شناسی، دینپژوهی یا مطالعات ادیان، عنوانی است که تقریباً از دهه ۶۰ میلادی به خصوص در آمریکا برای اشاره به یک رشته دانشگاهی مستقل در حوزه علوم انسا...
غیاث دین . [ ث ِ ] (اِخ ) (سلطان ...) همان غیاث الدین است که در شعر زیر از حافظ آمده است : حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین غافل مشو که کار...
دین زردشتی [ ن ِ زَ دُ] (اِخ) کیش و آئین زردشتی. دین به. دینی بهی. بهدین. ///////////////////// به باغ تازه کن آیین دین زردشتی کُنون که لاله برافروخت ...
احکام دین . [ اَ م ِ ] (ترکیب اضافی ) سنت . دستورهای شرع .
پاکیزه دین . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) دین پاک . دین درست : دگر هرچه گفتی ز پاکیزه دین [ دین مسیح ]ز یکشنبدی روزه و آفرین همه خواند بر ما یکای...
دین اوغلی . [ اُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه با 168 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
دین داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) متدین بودن : سخن از مردم دیندار شنو و آن راکه ندارد دین منگر سوی دینارش .ناصرخسرو.
دین دبیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دین دبیری ، دین دفیره خطی است مأخوذ از پهلوی که در دوره ٔ ساسانی برای تحریر متون مقدس زردشتی وضع ک...
دین کیتیه . (اِخ ) نام دینی بهندوستان وپیروان این دین آفتاب را پرستند و آن را بتی کرده اند بر عرابه ای و پایه های آن بصورت چهار اسب است...