اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دین

نویسه گردانی: DYN
دین . [ دَی ْ ی ِ ] (ع ص ) متدین . (لسان العرب ). دیندار. پای بند به دین . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دین گستر. [ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) مروج دین . مبلغ دین . دین پرور : ببرهان صورت چرا بگروی همی پند دین گستران نشنوی . فردوسی .بطریق دید رویش گفت...
دین گیزک . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران با 342 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
دین داور. [ وَ ] (ص مرکب ) که داور وی دین باشد، که در داوری از دین مدد بجوید. || داور دین . حاکم شرع : دادخواهان که ز بیداد فلک ترسانند...
دین دارلو. (اِخ ) دهی است از دهستان دودج و داریان بخش مرکزی شهرستان شیراز با 791 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
دین دارلو. (اِخ ) دهی است از دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا با 402 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
دین افزای .[ اَ ] (نف مرکب ) که دین را توسعه بخشد و بر آن بیفزاید. افزاینده ٔ دین . اشاعه دهنده ٔ دین : از در افریقیه تا حد چین نام او قارون ...
دین پروری . [ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دین پرور. پرورش دادن دین . عمل کردن به دین : نکردی خدای جهان را سپاس نبودی بدین پروری رهشناس . ...
دین الهی .[ ن ِ اِ لا ] (اِخ ) دینی که اکبر شاه ، پادشاه هند درسال 1582 م . بیاری ابوالفضل بن مبارک پدید آورد. این دین مبتنی بر اسلام بود و...
تاریک دین . (ص مرکب ) گمراه . زشت پندار. کافر : ز شب بدخواه تو تاریک دین ترز ماه نو دلت باریک بین تر.نظامی .
اصول دین . [ اُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ اصول جمع اصل است و در لغت چیزیست که چیز دیگری بر آن مبتنی شود و دین در لغت بمعنی جزاست...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.