اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذبان

نویسه گردانی: ḎBAN
ذبان . [ ذِب ْ با ] (ع اِ) ج ِ ذباب . (زمخشری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
زبان گنجشک معمولی . [ زَ گ ُ ج ِ ک ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ لسان العصافیر. شجرالبق . زبان گنجشک . (واژه نامه ٔ گیاهی تألیف اسماعیل ...
پژوهش و نگارش از: sayogine@yahoo.com الفبای آوانگاری آ= ã اَ= a اِ= e اُ= o او= u ایی= i اَی= ay اِی= ey ء (ساکن)= å ب = b پ = p ت =...
زبان بر زبان داشتن . [ زَ ب َزَ ت َ ] (مص مرکب ) مرادف زبان در ته زبان داشتن . برگفته ای ثابت نبودن و هر دم چیزی گفتن . (آنندراج ).
زبان به کام کشیدن . [زَ ب ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ساکت شدن و خاموش شدن . (خلاصه ٔ بهار عجم ) (آنندراج ) : زبان بکام مکش وحشی ...
زبانِ فَنلاندی (به انگلیسی: Finnish language) (به فنلاندی: suomi، تلفظ: سوئُمی) زبانی است که ۹۲ درصد فنلاندی‌ها و اقلیت‌های فنلاندی در بیرون از فنلاند...
زبان تایلندی یا زبان تای (به تایلندی: ภาษาไทย) زبان ملی و رسمی کشور تایلند و زبان مادری قوم تای گروه نژادی غالب تایند است. زبان تای عضو گروه زبان‌های ...
اعتراض کردن به کسی. اعتراض کردن به کار و فعل و عملکرد کسی: «چون بازجُستی نبود کار و حال او را، انتقام‌ها و تَشَفّی‌ها رفت، و بدان سبب مردمان زبان بر ب...
زبان اندر حکم نبودن . [زَ اَ دَ ح ُ ن َ دَ ] (مص مرکب ) خارج از موقع و نابجا سخن گفتن . اختیار زبان خود را نداشتن : زبان بریده بکنجی نشسته ص...
زبان در کام پیچاندن . [ زَ دَ دَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن . زبان را برای تکلم بحرکت درآوردن . زبان جنباندن : کارم همه بخت بد بپیچانددر کام ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.