گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رنگ نویسه گردانی: RNG رنگ . [ رِ ] (اِ) آهنگ مخصوص رقص . آهنگی که بتوان با آن رقصید ۞ .- یک رِنگی ؛ آوازی که تابع یک مقام باشد مثل شهرآشوب . (فرهنگ نظام ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه واژه معنی رنگ ربیع رنگ ربیع. [ رَ گ ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رواج و رونق بهار باشد. (برهان قاطع). کنایه از سبز شدن نباتات . (آنندراج ). رنگ رفتن رنگ رفتن . [ رَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پریدن و دگرگون شدن رنگ چیزی . بیرنگ شدن . رنگ اصلی چیزی تغییر پیدا کردن . رنگ پریدن . رنگ باختن . رنگ ... رنگ جستن رنگ جستن . [ رَ ج ُ ت َ] (مص مرکب ) بهره و نصیب جستن از چیزی . (بهار عجم ).رجوع به رنگ ذیل معنی بهره و نصیب شود : در و دیوار بوی گل گرفت... رنگ دادن رنگ دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) رنگ بخشیدن . رنگ کردن : بیاسود یک هفته بر جای جنگ به یاقوت می روی را داد رنگ . نظامی (از آنندراج ). || رن... صندلی رنگ صندلی رنگ . [ ص َ دَ رَ ](ص مرکب ) برنگ صندل . صندل گون . صندل فام : صندل ازرنگ خاکیی عجب است صندلی رنگ خاک ازین سبب است .نظامی . نباتی رنگ نباتی رنگ . [ ن َ رَ ] (ص مرکب ) هر چیز به رنگ نبات و خاکی رنگ . (ناظم الاطباء). رجوع به نباتی شود. شکسته رنگ شکسته رنگ . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ رَ ] (ص مرکب ) زردرنگ . (ناظم الاطباء). مراد از زردرنگ . (آنندراج ) (غیاث ). شیفته رنگ شیفته رنگ . [ ت َ / ت ِ رَ ] (اِ مرکب ) زردآلو. || هلوی بی پرز و شلیل . (ناظم الاطباء). رجوع به شفترنگ شود. || نوعی از گزر شیرین و سپید. (ن... غالیه رنگ غالیه رنگ . [ ی َ / ی ِ رَ ] (ص مرکب ) به رنگ غالیه . غالیه فام . سیاه . مشکین : انگور بکردار زنی غالیه رنگست و او را شکمی همچو یکی غالیه دان ... یاقوت رنگ یاقوت رنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) به رنگ یاقوت . سرخ : داغها چون شاخه های بسد یاقوت رنگ هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. فرخی .مگر چو پرده ٔ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۱ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود