گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رنگ نویسه گردانی: RNG رنگ . [ رِ ] (اِ) آهنگ مخصوص رقص . آهنگی که بتوان با آن رقصید ۞ .- یک رِنگی ؛ آوازی که تابع یک مقام باشد مثل شهرآشوب . (فرهنگ نظام ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی رنگ شهباز رنگ شهباز. [ رَ گ ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تاریکی و ظلمت . (ناظم الاطباء). رنگ طلایی رنگ طلایی . [ رَ گ ِ طِ / طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )رنگی است زرد مثل طلا و نسبت آن به رنگ عشاق بدیهی است و شعرای هندی زبان به رنگ مع... رنگ سوختن رنگ سوختن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ بردن . (آنندراج ). رجوع به رنگ بردن شود : با تف سینه ساختم طره ٔ ناله آتشین رنگ ترانه با رخ بانگ ... رنگ ساختن رنگ ساختن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) حیله و مکر بکار بردن . نیرنگ ساختن : و گر به جنگ نیاز آیدش بجان کوشدکه گاه جستن از آنجا چگونه سازد رنگ ... رنگ ریختن رنگ ریختن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) زایل شدن رنگ . (از آنندراج ). رنگ باختن . رنگ رفتن . رنگ جهیدن . رنگ پریدن . رجوع به همین ماده ها شود : پ... فیروزه رنگ فیروزه رنگ . [ زَ / زِ رَ] (ص مرکب ) پیروزه رنگ . (فرهنگ فارسی معین ). به رنگ فیروزه . فیروزه فام . آبی یا سبز یا کبود : همه جامه ها کرد فیروزه... شوریده رنگ شوریده رنگ . [ دَ / دِ رَ ] (ص مرکب ) رنگ پریده . (ناظم الاطباء). رنگ بگردانیده : در این بود درویش شوریده رنگ که شیری درآمد شغالی به چنگ . سع... رنگ فاختائی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. رنگ و درمان رَنگ. (ا. فا.). بازتابی از نور که به شکلهای متفاوتی در میآید و این بازتاب مجموعهٔ وسیعی را شامل میشود. اگر یک ناحیه باریک از طول موجهای نور مرئ... بی آب و رنگ ازین زاغ ساران بیآب و رنگ ـــــــ نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ ( فردوسی طوسی) تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ صفحه ۱۶ از ۲۱ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود