اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاة

نویسه گردانی: ŠA
شاة. (ع اِ) الَ ... وسیله ای که بدان از نخل خرما بالا روند. (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
شاه دستوری .[ دَ ] (ص نسبی مرکب ) مطابق فرموده ٔ شاه . مطابق حکم سلطان . بر حسب امر و فرمان شاه . (یادداشت مؤلف ).- جوابهای شاه دستوری ؛ پاس...
شاه ددان . [ هَِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیر. اسد. لیث . غضنفر. حارس : به شاه ددان کلته روباه گفت که دانا زد این داستان در نهفت .ابوش...
شاه خاور. [ هَِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان قاطع) (از فرهنگ نظام ). شاه خرگاه مینا. شاهد روز. شاه گردون . شاهنش...
شاه داعی . (اِخ ) داعی شیرازی . فخرالعارفین سیدنظام الدین محمودبن حسن الحسنی ملقب به داعی الی اﷲ. از سادات حسنی شیراز و از نوادگان داعی ...
شاه عنایت . [ ع ِ ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن . دارای 634 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و حبوبات ...
شاه عوضی . [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . دارای 186 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن خرما و غلات است . ...
شاه غازی . [ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) شاه غزاکننده . سلطان بجنگ کفار رونده . امیر جنگاور. سلطان غازی . هر پادشاه جنگجو را غازی گویند وگاهی...
شاه غازی . [ هَِ] (اِخ ) لقب گروهی از امرای رستمدار مازندران . رجوع به تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ص 107 و حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) نام یکی از پسران یزدگرد. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان نویسد: چنین آورده اند که چون یزدگرد از سپاه اسلام منهزم ش...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) مؤلف حبیب السیر نویسد: چون استندار حسام الدوله اردشیر وفات یافت استندار شهرآکیم که برادر او بود مدت سی سال جای ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.