اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) :
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۹ ثانیه
فراخ بازشدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انفهاق . (تاج المصادر بیهقی ). بسیار باز شدن . رجوع به انفهاق شود.
رنگ برنگ شدن . [ رَ ب ِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب )رنگهای گوناگون به خود گرفتن . به الوان مختلف درآمدن . تلون . || مجازاً، خجل و شرمنده شدن . (...
رزم خواه شدن . [ رَ خوا / خا ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به جنگ گراییدن . به جنگ روی آوردن . آهنگ جنگ و قتال کردن . روی آور شدن به قصد جنگ : بهر ...
زبان دراز شدن . [ زَ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گستاخ شدن . خارج شدن از حد ادب : شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زدخصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو.حا...
روشن چشم شدن . [ رَ / رُو ش َ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )قرة. (ترجمان القرآن ). کنایه از مسرور و شاد شدن .
شاخ پیدا شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کسی را، کنایه از رسوا شدن . (امثال و حکم دهخدا) : چون کند دعوی خیاطی کسی افکند در پیش او شه ...
شاخ شاخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انشعاب . تشعب . منقسم بشاخه های مختلف ، قسمت قسمت ، منشعب شدن . تشعب . (از نوادر لغات و تعبیرات معارف بهأ...
سنگ راه شدن . [ س َ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مانعشدن و منع کردن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مزاحم و مانع و انگل شدن . (...
سودا گره شدن . [ س َ / سُو گ ِ رِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در توقف افتادن معامله . (بهارعجم ) (آنندراج ) : بگشای متاع رخ و بفروش نگاهی سودا چو گ...
سر بسماع شدن . [ س َ ب ِ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بوجد آمدن . (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.