اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) :
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۸ ثانیه
سرریز شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لب ریز شدن . ریختن آب و مانند آن از حوض و جز آن . ریختن مظروف از لب ظرفی چون بیش از اندازه باشد.
ستوه شدن . [ س ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بستوه شدن . بجان آمدن . بتنگ آمدن . عاجز شدن . ناتوان شدن : همی رفت گشتاسب تا پیش کوه یکی نعره زد کا...
سیاه شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریک شدن . اسوداد : بریده گشت پس آنگاه ششصدوسی سال سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر. ناصرخسرو.زآن پیشتر ...
سوخت شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از میان شدن طلبی بعلت افلاس یا فرار مدیون و امثال آن . از میان بشدن وامی برای ورشکستگی مدیون و جز آن . (...
سوده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سائیده شدن . اسحاق . (منتهی الارب ) : چون تو چنین فتنه ٔپیراهنی سوده شود پیرهن ار ز آهن است . ناصرخس...
ریسه شدن . [ س َ / س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پی درپی رفتن بجایی . عده ٔ بسیاری دنبال یکدیگر جای گرفتن . قطار شدن . در پی هم افتاده خطی تشکیل ...
زاده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )متولد شدن . بوجود آمدن . رجوع به زاده و زادن شود.
زاورا شدن . [ وِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناچار ازترک جای مألوف گردیدن . رجوع به زاورا کردن ، شود.
زایل شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زائل شدن . برطرف شدن . دورشدن : سلو؛ زائل شدن اندوه عشق . (تاج المصادر) (دهار) : پس در این باب نامه ...
روزی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نصیب شدن . قسمت شدن : زکوة مال بده تا سلامتی دنیا و عقبی را بیابی و تو را بهشت روزی شود. (قصص الانبیاء)...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.