اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) :
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
غروب شدن . [ غ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غایب شدن . فروشدن . غروب کردن آفتاب و جز آن . عَرَج ؛ غروب شدن آفتاب . غمس ؛ غروب شدن نجم . (منتهی الا...
غارب شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فروشدن . و رجوع به غایب شدن شود.
غارت شدن .[ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به غارت رفتن مال و متاع .
غافل شدن . [ ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی خبری . آگاهی نداشتن . ذهل . اغترار. تغافل . غفول . غفلت . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ...
غالب شدن . [ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چیره گشتن . اعتلاء. غالب گردیدن : تا اشتها غالب نشود چیزی نخورند. (گلستان ). و عنفوان شبابم غالب شدی ....
غایب شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناپدید شدن . پنهان شدن . گم شدن . غرب . (منتهی الارب ). غیب .غیاب . غیوب . غیوبة. غیبة. مغیب . اغابه ؛ غایب ...
غایم شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) (در تداول عامه ) پنهان شدن . قایم شدن .
عهده شدن . [ ع ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضمان کردن . ضامن شدن . متقبل شدن . به گردن گرفتن : چون عهده نمیشود کسی فردا راخوش دار دمی ای...
عیان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آشکار شدن . واضح شدن . ظاهر گشتن : گر شاه بانوان ز خلاط آمده به حج نامش به جود در همه عالم عیان شده . خاقا...
عملی شدن . [ ع َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به انجام رسیدن . انجام شدن . قابل این شود که به عمل درآید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.