گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شدن نویسه گردانی: ŠDN شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) : ز عدل و ز انصاف تو در جهان نیندیشد از شیر شرزه شدن .فرخی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه واژه معنی جابجا شدن جابجا شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نقل مکان کردن . || از جا دررفتن . جاری شدن جاری شدن . [ ش ُ دَ ](مص مرکب ) روان شدن . روان گشتن . دویدن . رفتن . سرازیر شدن (چنانکه آب از چشمه ). سائل گردیدن . مایع گردیدن . میعان داشت... جازم شدن جازم شدن . [ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دل بر کاری نهادن . یکدل شدن بر کاری . قاطع بودن بر کاری . - جازم شدن بر ؛ دل نهادن بر. یکدل شدن بر. جاکن شدن جاکن شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از جای خود کنده شدن . بحرکت آمدن : ایلی از جائی جاکن شد. یعنی از جای خود بجای دیگر شد. || جاکن شدن ... جاگیر شدن جاگیر شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قرار گرفتن . مستقر شدن . درجای خود ثابت شدن . اخته شدن اخته شدن . [ اَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خصی شدن . اسقاط شدن اسقاط شدن . [ اِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرسوده شدن . فرسودگی . (فرهنگستان ). آرام شدن آرام شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آرامیدن . بیارامیدن . آرام گرفتن . فرونشستن اضطراب . فرونشستن خشم . تسلی یافتن . بازایستادن باد و طوفان و انقل... اعمی شدن اعمی شدن . [ اَ ما ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کور شدن . نابینا گردیدن . نور چشم از دست دادن : بر امام خلق ریزد هر زمانی صدهزارتا مخالف را ز دیدن دی... افگار شدن افگار شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانده و خسته شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : نیک کوفته شد و پای راست افگار شد. (تاریخ بیهقی ص 516).ر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ صفحه ۵۰ از ۱۳۵ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود