اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) :
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
انبار شدن . [ اَم ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جمع شدن . توده گشتن . روی هم انباشته شدن : مهمات را نبایدگذاشت که انبار شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص...
انباز شدن . [ اَم ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شریک شدن . (فرهنگ فارسی معین ). شرکت . (تاج المصادر بیهقی ) : مصطفی فرمود کای اقبال جواندر این من می ...
ایمن شدن . [ م ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مصون شدن . محفوظ گشتن . فارغ شدن . در امان شدن : پس ایمن شدی بر تن خویش برمگر سیری آمد تنت را ز سر. ...
بادغدشدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بادزده شدن . فاسد شدن . تباه شدن . روغن و مانند آن تند و تیز شدن ، بعلت مجاورت هوا. باد کشیدن . رجوع به ...
بخیل شدن . [ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زفت و ممسک شدن . بخیل گشتن . تشدد. لحز. حصر. (تاج المصادر بیهقی ). استقفال . تلحز.(منتهی الارب ). اکداء. (ی...
باطل شدن . [ طِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) (... روزه و امثال آن ) از میان رفتن . تباه گشتن . فاسدشدن . (از آنندراج ). ناچیز شدن . هیچ شدن . (ناظم الا...
برخی شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فدا شدن و قربان گردیدن . (برهان ) : برخی جانت شوم که شمع فلک راپیش بمیرد چراغدان ثریا. سعدی .- برخی ...
بزرگ شدن . [ ب ُ زُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بالیدن . (یادداشت بخط دهخدا). عظم . عظامة. (منتهی الارب ). استعظام . (تاج المصادر بیهقی ). کبارة. (ترجمان...
برون شدن . [ ب ِ / ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیرون شدن . بیرون رفتن . خارج شدن . خارج گشتن : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ بسا...
برهم شدن . [ ب َ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پریشان شدن . || افزوده شدن . || تلف گشتن . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.