۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
نشانی شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) علم شدن . مشهور گشتن . انگشت نما شدن : که پرورده ٔ مرغ باشد به کوه نشانی شده در میان گروه . فردوسی .نش...
نزدیک شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن . پیش آمدن . قریب شدن . (ناظم الاطباء). ولی . اقتراب . دنو. (ترجمان القرآن ). تقرب . (تاج المصادر ب...
ناصابر شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی تاب شدن . بی تابی کردن . جزع و فزع کردن . اضطراب و قلق نمودن : هر زمان دزد اندرافتد کلبه را غارت ...
نایاب شدن . [ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قحط شدن . معدوم شدن : از این مزرع شد آب مهر نایاب چو کاهش چهره گشت از دوری آب .وحشی .
کلیچه شدن . [ ک ُچ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجتمع شدن . (آنندراج ).
کناره شدن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دور شدن . برکنار گردیدن : و هوشهنگ که چهارم بطن بود از فرزندان او، ولی عهد گردانید و به ...
کنجکاو شدن . [ ک ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفحص شدن . دقیق گشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : من چون خیلی چیزهای راست و دروغ راجع به بدرفتاری آلم...
کوتاه شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کم شدن طول و ارتفاع چیزی . (فرهنگ فارسی معین ). قِصَر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کاسته شدن . ||...
کوردل شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کورباطن شدن : العمی ؛ کوردل شدن . (زوزنی ). عمی ؛ کوردل شدن . (ترجمان القرآن ). عُمیان ؛ کوردل شدن . (دهار...
کوفته شدن . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اندقاق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوبیده شدن . || سخت تعب دیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخ...