عشق
نویسه گردانی:
ʽŠQ
عشق . [ ع َ ش َ ] (ع مص ) عشق آوردن و چیره گردیدن دوستی بر کسی . (از منتهی الارب ). عاشق شدن . (المصادر زوزنی ). نیک شگفت داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). تعلق قلب به کسی . (از اقرب الموارد). || چسبیدن . (از منتهی الارب ). التصاق به چیزی . (از اقرب الموارد). عِشق . مَعشَق . و رجوع به عشق و معشق شود.
واژه های همانند
۱۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عشق نامه . [ ع ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ عاشقانه . (فرهنگ فارسی معین ). شیفتگی نامه . محبت نامه : بالای هزار عشق نامه آراسته شد به نوک خا...
عشق ورزی . [ ع ِ وَ ] (حامص مرکب ) عشق ورزیدن . تعشق . تصابی .
مرغ عشق . [ م ُ غ ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔ برشوندگان که دارای قدی کوچک است (کمی بزرگتر از گنجشک ). اصل ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: شِرینگارین (سنسکریت: شْرینگارین) ایسم کَتومایی/ایسم کَتومِشی (پارسی نو)
چرا نماد عشق، قلبی است که تیری از میان آن گذشته است؟ این موضوع در افسانه های هند باستان آمده و در نوشته های سنسکریت، واژه ی ایوگمه صره áyugma-śara به ...
این واژه ها عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناندا nãndã (سنسکریت: ناندی، نَندَ)
رَپَک (اوستایی)
اَوَس، کِلی، پریتی، priti پریتا، pritã پریا، pryã رَتی...
عشق نوازی . [ ع ِ ن َ ] (حامص مرکب )زمزمه ٔ عاشقی کردن . نوای عاشقی دردادن : رموز عشق نوازی ۞ نه کار هرمرغی است بیا و نوگل این بلبل غزلخو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عشق وضیع. [ ع ِ ق ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) عشقی حیوانی است . در مقابل عشق عفیف . این عشق از انواع عشق پست حیوانی اس...