اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عشق

نویسه گردانی: ʽŠQ
عشق . [ ع َ ش َ ] (ع مص ) عشق آوردن و چیره گردیدن دوستی بر کسی . (از منتهی الارب ). عاشق شدن . (المصادر زوزنی ). نیک شگفت داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). تعلق قلب به کسی . (از اقرب الموارد). || چسبیدن . (از منتهی الارب ). التصاق به چیزی . (از اقرب الموارد). عِشق . مَعشَق . و رجوع به عشق و معشق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عشق عفیف . [ ع ِ ق ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) (اصطلاح فلسفه ) عشقی است که سرچشمه ٔ آن حس زیبایی مطلق باشد مِن حیث الذات ، و آن اعلی در...
عشق عقلی . [ ع ِ ق ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) عشقی است که مبداء آن توجه به ذات حق تعالی باشد و مخصوص مقربان درگاه ا...
عشق گفتن . [ ع ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سلام کردن . (ناظم الاطباء). به معنی مصدر عشق زدن است . (از آنندراج ). رجوع به عشق و عشق زدن شود : ز ...
عشق پیچه . [ ع ِ ق ِچ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عشق پیچان که نباتی است . (از غیاث اللغات ). رجوع به عشق پیچان شود.
عشق پرداز. [ ع ِ پ َ ] (نف مرکب ) عاشق پیشه . عشق باره : خوشا تغافل رسوای عشق پردازان برای دیدن پنهان بهانه میخواهند.ظهوری (از آنندراج ).
عشق پرستی . [ ع ِ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عشقبازی به حد افراط. پرستش عشق . دلدادگی مفرط : اول کاین عشق پرستی نبوددر عدم آوازه ٔ هستی نبود.نظامی...
عشق پیچا. [ ع ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یاسمن ینگی دنیائی . (ناظم الاطباء).
عشق اکبر. [ع ِ ق ِ اَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه )اشتیاق به لقای حق تعالی و معرفت ذات و شهود صفات درذات است . فلاسفه و ظر...
عشق انگیز. [ ع ِ اَ ] (نف مرکب ) عشق انگیزنده . برانگیزنده ٔ عشق و شیفتگی : شقایقهای عشق انگیز پیشاپیش طاووسان بسان قطره های قیر باریده براخگر...
عشق اوسط. [ ع ِ ق ِ اَ / اُو س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) عشق حکماء و علماء است به تفکر و تعمق در صنع خدای متعال و حقایق مو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سید همت الله طاهری اطاقسرا
۱۳۹۳/۰۱/۱۶ Iran
0
2

عشق: واژه ای عربی که در فارسی سره به آن گره می گویند ودر کردستان و مازندران هنوز کاربرد دارد. در مازندران من ته گره یعنی عاشقتم. و در کردستان نیز به همین منوال . بنا بر این اینکه واژه عشق در فارسی معادل ندارد اشتباه است.

رستاقی
۱۳۹۶/۱۰/۱۸
0
0

باسلام .از زحمات شما سپاسگزارم .تحقیقات شما بسیار برایم مفید بود .باتشکر

حیاتی
۱۳۹۶/۱۲/۰۷
0
0

سلام استاد .میشه لطفا بفرمایید اینکه فرمودید در کردستان ومازندران گره کاربرد دارد ،دقیقا در کدوم منطقه بکار برده میشه میخاستم نام اون منطقه رو بدونم تا بتونم سفری داشته باشم .از زحمات شما خیلی تشکر میکنم .این زیبا ترین واژه ای هست که میشه در موردش بحث
کرد چون دلیل زندگی هر کسی و هدف از آفرینش انسان همینه و من خیلی دوست دارم بدونم در گذشته های دور این موضوع چطور بوده .خاهش میکنم شما که توی این زمینه تحقیق کردین بیشتر توضیح بدین .متشکرم


فرهاد عمادی
۱۳۹۶/۰۳/۳۰
0
1

سلام معادل برای این واژه فراوان است ولی کاربردی نیست والان کسی در مازندران نمی کوید من به تو گره دارم. 6

حیاتی
۱۳۹۶/۱۲/۰۹
0
0

سلام آقای عمادی .باتشکر ازشما .من هم در این زمینه تحقیق کردم و دقیقا فرمایش استاد طاهری روتایید میکنم .



برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.