کوح
نویسه گردانی:
KWḤ
کوح . [ ک َ ] (ع مص ) چیره شدن در کارزار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). جنگ کردن با کسی و غلبه یافتن بر او. (ازاقرب الموارد). || فروبردن در آب یا در خاک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اسطلخ کوه . [ ] (اِخ ) دهی جزءبلوک خورگام دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت ،واقع در 2000 گزی ناش . کوهستان ، سردسیر. سکنه 310 تن . تاتی...
بامداد کوه . (اِخ ) رجوع به بامداد (کوه ..) شود.
کوه کاتوره در جنوب شرقی دشت ایوان کلهر است. نام کوه کاتوره در کتاب های جغرافیایی قرون اولیه اسلامی در قرن سوم و چهارم هجری ذکر شده است. در وجه تسمیه ک...
کوه نالان . [ هَِ ] (اِخ ) نام کوهی است در میان راه کازرون و شیراز. (آنندراج ).
گنبدین کوه . [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) نام قلعه ٔ محکمی است در خراسان : دژگنبدین کوه تا خربنه دژ لاژوردین ز بهر بنه .فردوسی .
کوه کیلویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) رجوع به کهکیلویه شود.
کوه کیلویی . (اِخ ) بهاءالدین عثمان . از فقهای مشهور عهد شاه شجاع بود و به دستور وی بر مسند قضای شیراز متمکن شد. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص ...
کوه گرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت تهوع و دوار سر که بعض مردم را در ارتفاعات دست دهد. تهوع در ارتفاعهای بسیار. سرگیجه و غث...
کوه پر بالا. [پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهپر که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع است و 180 تن سکنه دارد. بین کوهپربالا و پایین روی تپه ای...
کوه بیستون . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به بیستون شود.