اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گاو

نویسه گردانی: GAW
گاو. (اِخ ) ۞ نامی است که در جبال برانس (پیرنه ) بچندین مسیل داده شده است . از آن جمله : گاودُوپُو است که در مِن پِردو تشکیل و بشکل آبشاری که دارای 450 گز ارتفاع است به مسیل گاوارنی میریزد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
گاو فلک . [ وِ ف َ ل َ ] (اِخ ) برج ثور. گاو گردون : بر هر زمی ملکت کو تخم بقا کاردگاو فلک ار خواهد در کار كشد عدلش . خاقانی .گاو فلکی چو گاو د...
گاو کار. [ وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گاوی که زمین بدان شیار کنند. (برهان ) (آنندراج ). گاوورز. ورزه گاو. (جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) :...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گاو ورز. [ وِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )گاو کار. گاوی که بدان زمین شیار کنند : ز گاوان ورز و ز گاوان شیرده و دو هزارش نوشت آن دبیر.فردوس...
نیل گاو. (اِ مرکب ) آهوی سپیدپای .(ناظم الاطباء). نیله گاو. نیله گو. (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گاو اوژن. گاو افکن، گاو اوگن. مثل شیر اوژن، شیر افکن.
نیله گاو. [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) ۞ پستانداری است از دسته ٔ تهی شاخان و از تیره ٔ گاوان وحشی که بیشتر در هندوستان می زید. جثه ٔ این حیوان ب...
گاو ورزه . [ وِ وَ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گاو ورز. گاو کار.گاوی که بدان زمین شیار کنند. (برهان ) (آنندراج ).
گاو گیلی .[ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گاوی است که کوهان درشت در پشت گردن دارد و شاخهایش درازتر از شاخهای سایر گاوان باشد و این غیر از گ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.