گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گرد نویسه گردانی: GRD گرد. [ گ ِ رَ ] (فعل مضارع ) مخفف گیرد. از مصدر گرفتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : یک نیمه ٔ گیتی ستد و سیر نباشدتا نیمه ٔ دیگر بگرد دیر نباشد. منوچهری .ره دین گرد هرکه دانا بودبه دهر آن گراید که کانا بود. اسدی .و رجوع به گرفتن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی بر گرد بر گرد. [ ب َ گ ِ دِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) گرداگرد و پیرامن : برگرد ماه ؛ پیرامن ماه . (از آنندراج ) : سؤال کردم و گفتم جمال روی تراچه شد که ... پی گرد پی گرد. [ پ َ گ َ ] (نف مرکب ) ۞ کسی که در پی چیزی گردد. تعقیب کننده . || (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پی گشت . گشتن در پی چیزی . چمن گرد چمن گرد. [ چ َ م َ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه در چمنها میگردد. (آنندراج ). گردش کننده در اطراف باغها. (ناظم الاطباء). مرادف چمن سیر. رجوع به چمن سی... کچی گرد کچی گرد. [ ک َ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لک بخش قروه شهرستان سنندج . جلگه ای و سردسیر. سکنه 270 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). هشت گرد هشت گرد. [ هََ گ ِ ] (اِخ ) هشتجرد. رجوع به هشت جرد شود. گرد پیچ معادل ساندویچ در زبان انگلیسی فرا گرد این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تله گرد این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. گرد نما پاناروما - تصویر 360 درجه نیم گرد نیم گرد. [ گ ِ ] (ص مرکب ) که شکل آن به گردی نزدیک باشد. نزدیک به کروی . شبیه به دایره یا کره . || آنچه به شکل نصف دایره باشد. (فره... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۴ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود