گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گوی نویسه گردانی: GWY گوی . (اِ) گه . گوه . فضله ٔ آدمی و دیگر جانوران : ز جغد و بوم به دیدار شومتر صد بارولی به طعمه ۞ و خیتال ۞ جخج ۞ گوی همای .سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی بوالعجب گوی بوالعجب گوی . [ بُل ْ ع َ ج َ ] (نف مرکب ) سخت شگفت انگیزگوینده . عجیب گوی : یکی گوش کودک بمالید سخت که ای بوالعجب گوی برگشته بخت . سعدی .رجو... گوی و چوگان گوی و چوگان . [ ی ُ چ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گوی و پهنه . رجوع به هر یک از این دو کلمه شود.- بازی گوی و چوگان ؛ چوگان بازی . گوی بازی ... گوی درافکندن گوی درافکندن . [ دَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گوی در میدان افکندن . به مبارزه برخاستن . جنگ ورزی کردن . مبارزه کردن . مبارز طلبیدن : یا برو همچو... بی گفت و گوی بی گفت و گوی . [ گ ُ ت ُ ] (ق مرکب ) رجوع به بی گفتگو شود. گوی سنگی نورانی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بازی گوی و چوگان بازی گوی و چوگان . [ ی ِ ی ُ چ َ / چ ُ ] (اِ مرکب ) چوگان بازی . گوی بازی با چوگان . رجوع به گوی و چوگان شود. این گوی و این میدان این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. گنجشک توئی توئی گوی گنجشک توئی توئی گوی . [ گ ُ ج ِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است که آن را در هند طوطی خوانند. (آنندراج ) : آن شهباز منم منم گوی توئی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود