اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرز

نویسه گردانی: MRZ
مرز. [ م َ ] (ع اِ) عیب . زشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کلمه ٔ فارسی معرب است به معنی : حباس که بدان آب را حبس کنند و نگه دارند.(از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به مرز به معنی برآمدگی اطراف کرت زراعت شود. || (مص ) چنگول گرفتن نه سخت . (زوزنی ). به چنگل گرفتن نه سخت . (تاج المصادر بیهقی ). شکنجیدن به انگشتان نرم نرم ، و چون گزند رسد آن را قرص گویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). وشگون گرفتن بملایمت . || عیب ناک کردن و زشت گردانیدن . (منتهی الارب ): مرزالرجل ، عابه و شانه . (متن اللغة) (از اقرب الموارد). با دست زدن و ضربه فرود آوردن سیلی و تپانچه . || پاره ای بر کندن از خمیر. (منتهی الارب ). قطع؛ مرز العجینة؛قطعها. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || با انگشت فشردن و پنجه کشیدن کودک پستان مادر را هنگام شیر خوردن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خداوند مرز. [ خ ُ وَ دِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرزدار. مرزبان . سرحددار. سنوردار : تو گفتیم باشی خداوند مرزکه این مرز را از تو دیدیم ارز...
شهرستانه مرز. [ ش َ رِ ن ِ م َ ] (اِخ ) نام سابق پای دست در مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 57).
مرض . [ م َ رَ / م َ ] (ع مص ) بیمار شدن و پراکنده و مضطرب خاطر گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بیمار شدن . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ...
مرض . [ م َ رَ / م َ ] (ع اِ) بیماری و پراکندگی مزاج بعد صحت و درستگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماری . (غیاث ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجان...
مرض . [ م َ رِ ] (ع ص ) بیمار و بیماردل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).دارای مرض و بیماری . ج ، مِراض . (از اقرب الموارد).
مرض . [ م ِ ] (ع اِ) کشت و زرع که کوبیده باشند و هنوز به باد نداده باشند. (از ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). ج ، اَمراض .
مرذ. [ م َ ] (ع مص ) مالیدن و نرم کردن نان را. (از منتهی الارب ). مرث . (متن اللغة).
مرذ.[ م ُ رَذذ ] (ع ص ) ارض مرذ علیها؛ زمین باران رسیده . زمینی که باران نرم و ریزه بر آن باریده باشد ۞ . رجوع به رذاذ و ارذاذ شود.
مرذ. [ م ُ رِذذ ] (ع ص ) یوم مرذ؛ روز رذاذناک . (آنندراج ) (از متن اللغة). روزی که در آن باران نرم و ریزه آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد...
مرض خوره. بیماری جُذام. رجوع شود به خوره. برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به مقالۀ جذام در دانشنامۀ ویکی پدیای فارسی و مقالۀ Leprosy در دانشنامۀ ویکی پ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.