اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نان

نویسه گردانی: NAN
نان . (اِ) (درخت ...) درخت نان یا شجرةالخبز ۞ . از گیاهان مناطق استوائی است و ساقه ای کلفت و میوه هایی درشت دارد، میوه ٔ این درخت را می پزند و چون نان می خورند، چوب این گیاه برای ساختن کاغذ به کار می رود و همچنین شیره ٔصمغمانندی دارد که برای ساختن چسب مورد مصرف است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نان سوزن دار. [ ن ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نانی که سوزن در آن باشد. که سوزن در خمیرش نهفته باشند. || مجازاً، لقمه ٔ گلوگیر و قتال :...
نان در انبان . [ دَ اَم ْ ] (ص مرکب ) مسافر. عازم سفر. آنکه به عزم سفر نان درانبان گذاشته و توشه ٔ راه برداشته است : منهیان ربع مسکون ز ...
نان گرم چرخ . [ ن ِ گ َ م ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . (برهان قاطع) (آنندراج ).
نان سیمین فلک . [ ن ِ ن ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و نان سفید فلک ، کنایه از ماه است . (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (آنندراج ).
کودور نان خوندی . (اِخ ) ۞ پادشاه عیلام است که در حدود2280 ق .م . شهر «اور» را تصرف و غارت کرد و سلسله ٔ پادشاهان آن را برانداخت و مجسمه ٔ ...
فراخ نان و نمک . [ ف َ ن ُ ن َ م َ ] (ص مرکب ) بخشنده . آن که خوان گسترد و مردمان به میهمانی خواند و بنوازد : اگر خواهی برتر از مردمان باشی...
نان به کمر داشتن . [ ب ِ ک َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) توشه ٔ راه آماده داشتن . آماده ٔ سفر بودن . بسیجیده بودن . عزم سفر داشتن : زاد سفر به کودکی...
رفتار کردن و یا انجام دادن کاری بر اساس شرایط محیطی و با در نظر گرفتن سود و منفعت شخصی
نان و نمکدان شکستن . [ ن ُن َ م َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از حرام خواری کردن . (برهان قاطع). حرام نمکی کردن . (فرهنگ رشیدی ). نان خوردن...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.