اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نان

نویسه گردانی: NAN
نان . (اِ) (درخت ...) درخت نان یا شجرةالخبز ۞ . از گیاهان مناطق استوائی است و ساقه ای کلفت و میوه هایی درشت دارد، میوه ٔ این درخت را می پزند و چون نان می خورند، چوب این گیاه برای ساختن کاغذ به کار می رود و همچنین شیره ٔصمغمانندی دارد که برای ساختن چسب مورد مصرف است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
هفت نان . [ هََ ] (اِ مرکب ) هفت زمین یا هفت اقلیم : خون پدر دید در این هفت خوان آب مریز از پی این هفت نان .نظامی .
یون نان . (اِخ ) ۞ ایالتی در جنوب چین با 19100000 تن سکنه ، واقع در شمال تنکن و مرکز آن شهر کون مینگ می باشد. سومین ایالت بزرگ چین خاص ...
نیم نان . (اِ مرکب ) نیم گرده . نصف گرده ٔ نان .- نیم نانی ؛ لقمه ای . قوت مختصری . اندک غذائی : نیم نانی گر خورد مرد خدای بذل درویشان کند نی...
کائی نان . (اِخ ) ۞ پسر اِنوس ۞ یکی از آباءالاولین پیش از طوفان نوح .
بوده نان . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نانی که خمیر آن برنیامده باشد و مدت چهل روز آنرا درآفتاب خشک کرده باشند. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
چیری نان . (اِخ ) دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. در 16هزارگزی باختر دشتیاری و کنار راه مال رودشتیاری بدج واقع است ، ...
خال نان . [ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تخمی که بر روی نان پاشند مثل سیاه دانه و تخم ریحان و خشخاش و امثال آن . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374...
خرده نان . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) تکه نان . قطعات ریز نان . قطعات کوچک نان .
خشک نان . [ خ ُ ] (ص مرکب ) نان خشک . نان ته مانده ٔ سفره ها که در مطبخ جمع آرند و تر یا خشک آن را بگدایان دهند. (یادداشت بخط مؤلف ) : همی ...
نان بیار. (نف مرکب ) نان آور. نان آورنده . نان پیدا کن . آنکه معاش خانواده را تأمین کند.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.