اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نان

نویسه گردانی: NAN
نان . (اِ) (درخت ...) درخت نان یا شجرةالخبز ۞ . از گیاهان مناطق استوائی است و ساقه ای کلفت و میوه هایی درشت دارد، میوه ٔ این درخت را می پزند و چون نان می خورند، چوب این گیاه برای ساختن کاغذ به کار می رود و همچنین شیره ٔصمغمانندی دارد که برای ساختن چسب مورد مصرف است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نان خشک . [ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبزة لحلحة. قفار. کمک . کُبُنَّة. شظف . (منتهی الارب ). نان خشکیده . رجوع به اقسام نان ذیل کلمه...
نان طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) تکدی . گدائی . تقاضا : خاقانیا ز نان طلبی آب رخ مریزکآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند. خاقانی .|| پول پرست...
نان فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ نان . نانبا. (آنندراج ) : نزدیک دوکان نان فروشی رفتیم . (انیس الطالبین ص 22).گر گشاید نان فروش من دکا...
نان ریزه . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) خرده نان . نان قطعه قطعه کرده : با آنکه قانعم چو سلیمان به مهر و ماه نان ریزه ها چو مور به مکمن درآورم . ...
نان ریشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) نان ریزه .- نان ریشه فروش ؛ آنکه پاره های نان فروشد. (آنندراج ) : آنکه چون شاخ گل آراسته اش می بینی شوخ ...
نان راه . [ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) توشه . (آنندراج ). زاد سفر : دهد به خصم تو تا نان راه ملک عدم به کاسه ٔ سم خود می کند ز نعل خمیر....
نان رسان . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) آنکه از وجودش دیگران متنعم شوند. که از فیض وجود او دیگران امرار معاش کنند. که به معیشت اطرافیان کمک کن...
نیمه نان . [م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نیم نان . رجوع به نیم نان شود.
نان فطیر. نانی را گویند که خمیر آن را مایه نزده باشند و برنیامده و نرسیده باشد. (برهان ). نان بی خمیرمایه . (منتهی الارب ). در تداول مردم گناباد، فطیر...
لازانیا
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.