اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نو

نویسه گردانی: NW
نو. [ ن َ / نُو ] (اِمص ) ناله و زاری . (از انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان قاطع). ریشه ٔ نویدن است . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). رجوع به نویدن شود. || حرکت و جنبش و لرزه . (از برهان قاطع). ریشه ٔ نویدن است . رجوع به نویدن شود. || (اِ) نقطه ٔ سپید که بر ناخن افتد. بَرَش . (یادداشت مؤلف ).
- نو افتادن به ناخن ؛ نَبَش . خال سپید در ناخن پیدا شدن . (یادداشت مؤلف ).
|| نام حرف نون یونانی است . (یادداشت مؤلف از ابن الندیم ). || نام نوائی از موسیقی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آراامشی جدید، آسایشی نوین
کله نو. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع است و 174 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
کار نو. [ رِ ن َ /نُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عملی تازه . اُحدوثه .
نو برگ . [ ن َ / نُو ب َ ] (اِ مرکب ) برگ که درخت امسال به بهاران آورده است . (یادداشت مؤلف ). برگ نو. || نوبرگ (ص مرکب ) نهال که تازه...
نو شدن . [ ن َ / نُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) و نو گردیدن و نو گشتن ؛ تازه شدن : چه گفت اندر این موبد پیشروکه هرگز نگردد کهن گشته نو. فردوسی .نو ش...
نو کردن . [ن َ / نُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) تجدید. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). اجداد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تجدید کردن . از سر گرفتن . باز ش...
مسجد نو. [ م َ ج ِدِ ن َ / ن ُ ] (اِخ ) رجوع به جامع جدید شیراز شود.
نو رسته. نک نورسته در همین لغت نامه. از پِیِ آن گُلِ نورَسته دِل ما یا رَب خود کُجا شُد که نَدیدیم دَر این چَند گَهَش حافظ
خشکه نو. [ خ ُ ک ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل ، واقع در 42 هزارگزی باختر گرمی و 25 هزارگزی شوسه ٔ گرمی اردبی...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.