اجازه ویرایش برای همه اعضا

چوب

نویسه گردانی: CWB
تومان
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشک...
چوب چوبی . (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) دیواری مشبک از چوبها یا نرده هائی که بفاصله بزمین فروبرده باشند. دیوار یادر مشبک و عمودی با چوب . نرده ...
چوب خط. [ خ َ ] (اِ مرکب ) قطعه چوبی که بر آن هر دفعه که از کسی چیزی به نسیه خرند خطی یا بریدگی پدید آرند، تا گاه محاسبه آن خطوط و بریدگی...
چوب زن . [ زَ ] (نف مرکب ) چوب زننده . ضربه واردکننده با چوب : که تابر ما زمانه چوب زن بودفلک چوبک زن چوبینه تن بود. نظامی . || فراش : قیص...
پی چوب . [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) ۞ پی جوب . قسمی سپیدار. رجوع به پی جوب و رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 188 شود.
چوب بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) که چوب برد. که قطع چوب کند. که چوب از هم جدا کند به اره و جز آن .
چوب پا. (ص مرکب ) که پا از چوب دارد. || (اِ مرکب ) چوب بلند باریک که ضمائم چوبی با میخ بر آن کوفته شده و این ضمائم محل اتکاء پاهاست ...
چوب پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) چوبی کوتاه که بر سر آن دسته ای از پر نرم بندند و استوار کنند و باآن گرد از ظروف بلورین و چینی و چراغها و غیره بگ...
سه چوب . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 141 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و شغل اهالی...
شش چوب . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) مبال اردو. مستراح موقت که در اردوها از چوب سازند. مستراحهای چوبین قابل حمل در اردوها. (یادداشت مؤلف ).
« قبلی صفحه ۱ از ۱۲ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.