آوردن
نویسه گردانی:
ʼAWRDN
این واژه در سنسکریت آوردن آورت Avart و فعل سببی از آورت Avret ( بازگشتن ) است و به معنی برگرداندن می باشد و چنین صرف می شود: آورتیامی AvartayAmi بر می گردانم، آورتیسی Avartayasi بر می گردانی، آورتیتی Avartayati بر می گرداند. همچنین این واژه در اوستایی آبر Abar، در سغدی آبر Abar و آورت Avart و در پهلوی آورتن Avartan بوده است.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
خرابی بالا آوردن . [ خ َ وَ دَ] (مص مرکب ) کثافت کاری کردن . || آلودن بستر یا زیر جامه . (یادداشت بخط مؤلف ). || زیستن در جایی که خلاف ا...
بر روی آب آوردن . [ ب َ ی ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ظاهر و آشکارا ساختن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
بر روی کار آوردن . [ ب َ ی ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) روی کار آوردن . ظاهر و نمودار ساختن . (آنندراج ) : یاقوت آبدار تو آورده عاقبت خطی بروی کار که ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به شَست اندر آوردن. واژهٌ «شَست» دارای معانی متفاوتی می باشد، بنابراین باید توجه نمود که در چه جائی «به شست اندر آوردن» بکار رفته است تا بتوان به معنی...
پیروی صفت مرکب پدرسوخته که (در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام میگرفت و بدهکار میشد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمیپرداخت طلبکار حق د...
عذر به دست آوردن . [ع ُ ب ِ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) بهانه پیدا کردن جهت اعتذار. راه فرار یافتن برای گناه که مرتکب شده است .
پی چیزی را آوردن . [ پ َ / پ ِ ی ِ چی وَ دَ ] (مص مرکب ) رد او را آوردن تا... || دنبال آنرا گرفتن .
خوشه در گلو آوردن . [ ش َ / ش ِ دَ گ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) خوشه به گلو دواندن . (آنندراج ). کنایه از برآمدن و رسیدن خوشه ٔ غله باشد ۞ . (از بر...
خطبخون کسی آوردن . [ خ َ ب ِ ن ِ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) حکم قتل کسی را صادر کردن . دستور خون کسی را دادن . خط به خون کسی نوشتن . (از مجموع...