اجازه ویرایش برای همه اعضا

ولایت

نویسه گردانی: WLAYT
ولایت: اختیاری که ناخواسته به کسی داده شده یا خودش به دست آورده تا سرپرستی کسی را در همه ی زمینه ها داشته باشد. مانند ولایت پدر بر فرزند که فرزند به پدرش اختیار نداده است. (https://www.cnrtl.fr/definition) همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای مانوی پِشاری peshAri است.**** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ولایت . [ وَ / وِ ی َ ] (ع اِ) ولایة. (منتهی الارب ) (قطر المحیط)(اقرب الموارد). رجوع به ولایة شود. || حکومت و امارت سلطان . (غیاث اللغات )....
ولایت بخش . [ وَ / وِ ی َ ب َ ] (نف مرکب ) ولایت بخشنده . پادشاهی که ولایت ها به دیگران بخشد : نخست پادشهی همچو او ولایت بخش که جان خویش بپر...
ولایت جوی . [ وَ/ وِ ی َ ] (نف مرکب ) جوینده ٔ ولایت . جویای ولایت و فرمانروائی : اینها را که خواجه میگوید ولایت جویانند، نتوانند گذاشت تا دم ...
ولایت دار. [ وَ / وِ ی َ ] (نف مرکب ) ولایت دارنده . امیر ولایت . مرزبان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ) : دیلمان و همه ٔ بزرگان درگاه و ولایت داران او...
ولایت رود. [ وِ ی َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران . کوهستانی و سردسیری است و961 تن سکنه دارد. آب آن ...
ولایت گیر. [ وَ / وِ ی َ گی ] (نف مرکب ) ولایت گیرنده . تسخیرکننده ٔ ولایت . ولایت ستان : من چو شیر جوان ولایت گیرجای من کی رسد به روبه پیر؟...
ولایت گشا. [ وَ / وِ ی َ گ ُ ] (نف مرکب ) ولایت گشای . رجوع به ولایت گشای شود.
ولایت گشای . [ وَ / وِ ی َ گ ُ ] (نف مرکب ) ولایت گشاینده . فتح کننده و تسخیرکننده ٔ شهرها. ولایت ستان : ولایت گشایان گردن فرازنشستند و بردند شه ...
نظریه‌ای در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام معصوم را بیان می‌کند. رجوع شود به ولایت فقیه
ولایت فقیه نظریه‌ای در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام معصوم را بیان می‌کند.«و بدین گونه قانون اساسی تصویب شد (این جمله از مقاله: ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.