اجازه ویرایش برای همه اعضا

دیر

نویسه گردانی: DYR
دیر dir (در برابر زود) این واژه در سغدی: qer؛ اوستایی: dirim؛ مانوی: der (پایدار، آنچه و یا آن که زمان درازی بماند) بوده است. دیر: deyr: (پرستشگاه). این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی بریده، دریده بوده است و بعدها در پارسی به معنی جایی به کار رفته که بریده ها از دنیا در آن جا زندگی می کنند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
دیر عبدالمسیح . [ دَ رِ ع َ دُل ْ م َ ] (اِخ ) عبدالمسیح بن عمروبن بقیلة غسانی که از سالخوردگان بود و هنگامی که خالدبن الولید بجنگ مردم حیره ...
دیر هندالصغری . [ دَ رِ هَِ دِص ْ ص ُ را ] (اِخ ) در حیره نزدیک خطه ٔ بنی عبداﷲبن دارم بکوفه و پس از خندق واقع است . و گویند: چون انوشیروان ...
دیر هندالکبری . [ دَ رِ هَِ دِل ْ ک ُ را ] (اِخ ) دیری است در ناحیه ای از نجف در حیره که آن را هند دختر حارث بن عمربن حجر اکل المرار کندی س...
دیر ماری جرجس . [ دَ رِ ج ِ ج ِ ] (اِخ ) درقاهره در محله ٔ زویلة واقع است و بنای آن بعد از قرن پنجم میلادی است . (از الموسوعة العربیة المیسرة)...
دیر ماری جرجس . [ دَ رِ ج ِ ج ِ ] (اِخ ) در بابلون مصر قدیم در قاهره واقع است و تاریخ آن مربوط به بعد از قرن پنجم میلادی است . (از الموسوعة...
دیر مارت مریم . [ دَ رِ رَ م َرْ ی َ ] (اِخ ) دیری قدیم از بناهای آل منذر در نواحی حیره بین خورنق و سدیر و قصر ابوالخصیب . مشرف بر نجف . (از ...
دیر مارت مریم . [ دَ رِ رَ م َرْ ی َ ] (اِخ ) از دیرهای قدیم که در شام هارون الرشید در آن فرود آمده است . (از معجم البلدان ).
دیر عبدالرحمان . [ دَ رِ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) محلی است نزدیک کوفه در عراق . نقطه ٔ تمرکز سپاهیان کوفی که حجاج به جنگ خوارج فرستاد. (از دائر...
دیر مارت مروثا. [ دَ رِ رَ م َ ] (اِخ ) دیری است در دامنه ٔ کوه جوشن مشرف بر شهر حلب و مشرف بر العوجان .خالدی گوید دیر کوچکی است و در آن د...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.