اجازه ویرایش برای همه اعضا

دیر

نویسه گردانی: DYR
دیر dir (در برابر زود) این واژه در سغدی: qer؛ اوستایی: dirim؛ مانوی: der (پایدار، آنچه و یا آن که زمان درازی بماند) بوده است. دیر: deyr: (پرستشگاه). این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی بریده، دریده بوده است و بعدها در پارسی به معنی جایی به کار رفته که بریده ها از دنیا در آن جا زندگی می کنند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۲ ثانیه
دیر بانوب . [ دَ رِ ] (اِخ ) دیری است در مصر در یکی از اعمال اشمونین . (از تاج العروس ).
دیر باویط. [ دَ رِ ] (اِخ ) در مصر نزدیک اشمونین (ملوی ) واقع است و مربوط به قرن چهارم و پنجم میلادی است . (از الموسوعة العربیة المسیرة).
دیر بردان . [ دَ رِ ؟ ] (اِخ ) ابن حوقل نویسد راه زاور که قریه ٔ آبادی است ... و از حدود کرمان است به کوجوی یک منزل است و کوجوی جایی است...
دیر برموس . [ دَ رِ ؟ ] (اِخ )در وادی نطرون بمصر واقع است و تاریخ بنای آن مربوطبه قرن چهارم میلادی است و چند بار مورد تهاجم بدوی ها قرار گ...
دیر بنادة. [ دَ رِ ب ِ دَ ] (اِخ ) دیر معروفی است در صعید مصر در اسیوط. (از معجم البلدان ).
دیر بادرس . [ دَ رِ ] (اِخ ) نام یکی از دیرهای مصر است در الفیوم . (از تاج العروس ).
دیر اسحاق . [ دَ رِ اِ ] (اِخ ) دیری است واقع میان حمص و سلمیه . (از معجم البلدان ).
دیر اتریب . [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) دیری است در مصر و معروف به دیر مارت مریم . (از معجم البلدان ).
دیرابشیا. [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) دیری است در نواحی صعید در اسیوط از سرزمین مصر. (از معجم البلدان ).
دیر دینار. [ دَ رِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در جزیره ٔ أقور. اما محل آن را نمیدانم ابن مقبل درباره ٔ آن اشعاری گفته است . (از معجم البلدان ).
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۲۰ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.