اجازه ویرایش برای همه اعضا

دیر

نویسه گردانی: DYR
دیر dir (در برابر زود) این واژه در سغدی: qer؛ اوستایی: dirim؛ مانوی: der (پایدار، آنچه و یا آن که زمان درازی بماند) بوده است. دیر: deyr: (پرستشگاه). این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی بریده، دریده بوده است و بعدها در پارسی به معنی جایی به کار رفته که بریده ها از دنیا در آن جا زندگی می کنند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
دیر هرقل . [ دَ رِ هَِ ق ِ ] (اِخ ) دیری است ساخته ٔ هرقل پادشاه روم . (از غیاث ). و رجوع به عیوان الاخبار ج 1 ص 51 و العقدالفرید ج 4 ص 261، ج ...
دیر هرمس . [ دَ رِ هَِ / هَُ م ِ ] (اِخ ) در منف در سرزمین مصر نزدیک اهرام واقع است . (از معجم البلدان ). در سقاره ٔ مصر واقع است و هرمیس نام ...
دیر هزقل . [ دَ رِ هَِ زِ ق ْ / هَِ ق ِ ] (اِخ ) که دگرگون شده ٔ حزقیل است . دیر مشهوری است میان بصره و عسکر مکرم حزقیل همان است که خداوند...
دیر مسحل . [ دَ رِ ؟ ] (اِخ ) بین حمص و بعلبک واقع است . (از معجم البلدان ).
دیر مقار. [ دَ رِ م َق ْ قا ] (اِخ ) دیری است بمصر که بنام یکی از پایه گذاران رهبانیت ساخته شده و تاریخ آن مربوط به قبل از قرن هفتم میل...
دیر محمد. [ دَ رِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) از نواحی دمشق است از اقلیم بیت آلابار است به محمدبن الولیدبن عبداﷲبن مروان بن الحکم اموی فرزند ...
دیر مران . [ دَ رِ م ُرْ را ] (اِخ ) مثنای مرست و آن که در حجاز است مَران است . خالدی گوید: این دیر نزدیک دمشق بر تپه ای است که مشرف بر ...
دیر مران . [ دَ رِ م ُرْ را ] (اِخ ) دیری است بر بالای کوهی مشرف بر کفر طاب (در شمال سوریه ) نزدیک معرة و گویند که قبر عمربن عبدالعزیز در ای...
دیر نهیا. [ دَ رِ ن َ ] (اِخ ) نهیا در جیزه ٔ مصر و این دیر از بهترین دیرهای مصر است . (از معجم البلدان ).
دیر یحنس . [ دَ ی ْ رِ ی ُ ح َن ْن َ ] (اِخ ) بنا بگفته ٔ الشابشتی دیری است که در سمنود از توابع حوف مصر واقع است . (از معجم البلدان ).
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۲۰ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.