اجازه ویرایش برای همه اعضا

دیر

نویسه گردانی: DYR
دیر dir (در برابر زود) این واژه در سغدی: qer؛ اوستایی: dirim؛ مانوی: der (پایدار، آنچه و یا آن که زمان درازی بماند) بوده است. دیر: deyr: (پرستشگاه). این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی بریده، دریده بوده است و بعدها در پارسی به معنی جایی به کار رفته که بریده ها از دنیا در آن جا زندگی می کنند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
دیر سابر. [ دَ رِ ب ُ] (اِخ ) از نواحی دمشق است که در آن عمربن محمدبن عبداﷲبن زیدبن معاویةبن ابی سفیان اموی که او را ابن ابوالفجار می نا...
دیر ریفة. [ دَ رِ ف َ ] (اِخ ) دیری است مسیحی و قدیم بر ساحل شرقی رود نیل و به فاصله ٔ 7 کیلومتر از شهر اسیوط واقع است . (از الموسوعة العربیة ...
دیر سرجس . [ دَ رِ س َ ج ِ ] (اِخ ) یا بَکﱡس بنام دو راهب نجرانی است . شابشتی محل آن را در طیزناباذ میان کوفه و قادسیه ذکر کرده که میان آن...
دیر زنگی . [ دَ رِ زَ ] (اِخ ) دیری است نزدیک شهر رها. (یادداشت مؤلف ).
دیر درتا. [ دَ رِ دُ] (اِخ ) این دیر در مغرب بغداد محاذی باب الشماسیه واقع است و مشرف بر دجله است دارای ساختمان زیبا و محرابی است که بسی...
دیر دیدن . [ دی دی دَ ] (مص مرکب ) دور دیدن . بعید دیدن : بلندیش بینا همی دیر دیدسر کوه چون تیغ شمشیر دید.فردوسی .
بندر دیر. [ ب َ دَ رِ دَی ْ ی ِ ] (اِخ ) بندر مرکزی دهستان دیر بخش خورموج است که در شهرستان بوشهر واقع است . و 906 تن سکنه دارد. لنگرگاه آن ...
دیر ابان . [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) ازقرای غوطه ٔ دمشق نزدیک قرحتا. (از معجم البلدان ).
دیر ابلق . [ دَ رِ اَ ل َ ] (اِخ ) دیرالابلق . نام دیری است در اهواز از ناحیه ٔ اروشیرخره . (معجم البلدان ).
دیر ابون . [ دَ رِاَب ْ بو ] (اِخ ) ضبط درست آن ابیون است . واقع در قردی میان جزیره ٔ ابن عمر و قریه ٔ ثمانین نزدیک باسورین دیر مقدسی است ک...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.