دیر
نویسه گردانی:
DYR
دیر dir (در برابر زود) این واژه در سغدی: qer؛ اوستایی: dirim؛ مانوی: der (پایدار، آنچه و یا آن که زمان درازی بماند) بوده است. دیر: deyr: (پرستشگاه). این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی بریده، دریده بوده است و بعدها در پارسی به معنی جایی به کار رفته که بریده ها از دنیا در آن جا زندگی می کنند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
دیر اروی . [ دَ رِ اَرْ وا ] (اِخ ) یاقوت گویدمحل آن را نیافتم اما نام این دیر در اشعار جریر آمده است . و شاید در بادیه باشد. (از معجم البلدا...
دیر اکمن . [دَ رِ اِ م ُ ] (اِخ ) دیری است بالای کوهی نزدیک جودی و شراب آن در خوبی شهرت دارد. (از معجم البلدان ).
دیر أیا. [ دَ رِ اَی ْ یا ] (اِخ ) دیری است در شام و واقدی گوید که ابوقلابه ٔ جرمی در سال 104 هَ. ق . در این دیر درگذشته است . (از معجم الب...
دیر ایوب . [ دَ رِ اَی ْ یو ] (اِخ ) نام قریه ای است به حوران از نواحی دمشق و قبر ایوب نبی در این قریه است . (از معجم البلدان ).
دیر بشوی . [ دَ رِ ؟ ] (اِخ ) یکی از دیرهای مصر است که تاریخ آن قبل از قرن نهم میلادی است . (از الموسوعة العربیه المیسرة).
دیر بصری . [ دَ رِ ب ُ را ] (اِخ ) بصری شهرکی است به حوران و آن قصبه ای از توابع دمشق است و در آن بحیرای راهب که بحضرت رسول بشارت پیغم...
دیربلاض . [ دَ رِ ب َ ] (اِخ ) از توابع حلب مشرف بر عِم ّ است و در آن راهبانی میباشند که کشتزارهائی دارند و دیری مشهور و قدیم است . (از معجم ...
دیر باطا. [ دَ رِ] (اِخ ) واقع است در السن بین موصل و تکریت و هیت ودیر حمار نیز نامیده میشود بین آن و دجله فاصله ای است و آن را دری است ...
دیر حنین . [دَ رِ ح َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است از اعمال دمشق گویند یکی از دیه های قنسرین است . (از معجم البلدان ).
دیر خالد. [ دَ رِ ل ِ ] (اِخ ) یا دیر صلیبا (چلیپا) بدمشق مقابل باب الفردیس است . چون خالدبن الولید در محاصره ٔ دمشق بدانجا رفت این دیر بخالد...