دیر
نویسه گردانی:
DYR
دیر dir (در برابر زود) این واژه در سغدی: qer؛ اوستایی: dirim؛ مانوی: der (پایدار، آنچه و یا آن که زمان درازی بماند) بوده است. دیر: deyr: (پرستشگاه). این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی بریده، دریده بوده است و بعدها در پارسی به معنی جایی به کار رفته که بریده ها از دنیا در آن جا زندگی می کنند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۶ ثانیه
دیر کاترین .[ دَ رِ ] (اِخ ) در صحرای سینا و در همان محلی که خداوند با موسی تکلم نمود قرار دارد و محل سکونت راهبان روم ارتودکس است . در قرن...
دیر ابوحنس . [ دَ رِ اَ ح َ ن ِ ] (اِخ ) در مصر در شیخ عبادة (ملوی ) واقع است و مربوط به قرن 4 و 5 م . است . (از الموسوعة العربیة المیسرة).
دیر احویشا. [ دَ رِ اَح ْ ] (اِخ ) (احویشا در زبان سریانی بمعنی محبوس است ) و این دیر در اسعرت یکی ازشهرهای دیاربکر نزدیک ارزن الروم [ ارزروم...
دیر اشمونی . [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) دیری است منسوب به زنی بنام اشمون که این دیر بنام وی ساخته شده و در آن مدفون گردیده است و در قطربل ی...
دیر ابوهور. [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) دیری است در سریاقوس از اعمال مصر که آباد است و در آن راهبان بسیاری زندگی میکنند. (از معجم البلدان ).
دیر باثاوا. [ دَ رِ ] (اِخ ) دیری است در نزدیکی جزیره ٔ ابن عمر و میان آن دو سه فرسخ فاصله است . (از معجم البلدان ).
دیر الجودی . [ دَ رُل ْ دی ی ] (اِخ ) جودی کوهی است که کشتی نوح (ع ) بر آن استقرار یافت و بین این کوه و جزیره ٔ ابن عمر هفت فرسخ است و...
دیر باشهرا. [ دَرِ ش َ ] (اِخ ) بنا بقول شابشتی این دیر بر ساحل دجله بین سامره و بغداد واقع است . (از معجم البلدان ).
دیر بماندن . [ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) دیرماندن . دیر ایستادن . دیر زیستن : عنوس ، عناس ؛ دیر بماندن دختر درخانه از بی شوهری . (تاج المصادر بیهقی ) : ...
دیر برصوما. [ دَ رِ ب َ ] (اِخ ) دیری است در نواحی شام . و مردم دیار بکر و جزیره و بلاد روم برای نذر به آنجا میروند و آن نزدیک ملطیه بر سر ...