اجازه ویرایش برای همه اعضا

دیر

نویسه گردانی: DYR
دیر dir (در برابر زود) این واژه در سغدی: qer؛ اوستایی: dirim؛ مانوی: der (پایدار، آنچه و یا آن که زمان درازی بماند) بوده است. دیر: deyr: (پرستشگاه). این واژه در سنسکریت با همین گویش به معنی بریده، دریده بوده است و بعدها در پارسی به معنی جایی به کار رفته که بریده ها از دنیا در آن جا زندگی می کنند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
دیر عبدون . [ دَ رِ ع َ ] (اِخ ) دیری است بسامراء جنب المطیرة واقع است . وجه تسمیه اش بدان سبب است که عبدون که مسیحی مذهب و برادر صاعدبن ...
دیر عبدون . [ دَ رِ ع َ ] (اِخ ) نام دیری بوده است نزدیک جزیره ٔ ابن عمر که نهر دجله میان آندو قرار داشته و اکنون مخروبه است . (از معجم ا...
دیر علقمه . [ دَ رِ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) در حیره است ومنسوب به علقمةبن عدی ... است . (از معجم البلدان ).
دیر کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) امتداد. به درازا کشیدن . ادامه یافتن . زمان بسیار گرفتن ؛ صحبت آن دودیر کشید. (یادداشت مؤلف ) : دیگر ...
دیر گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دیر معاقبه کردن . چشم پوشی کردن : اصحاب گنه را به گنه دیر بگیردوآنگه که بگیرد زبر و زیر بگیرد.منوچهری .
دیر صموئیل . [ دَ رِ ص َ م َ ] (اِخ ) در وادی ریان بمصر است و آن را دیرالقلمون نیز خوانند این دیر را صموئیل مقدس در قرن هفتم میلادی برپا نمو...
دیر سلیمان . [ دَرِ س ُ ل َ ] (اِخ ) این دیر بر سر مرز و نزدیک دلوک ومشرف بر مرج العین قرار دارد. (از معجم البلدان ).
دیررمانین . [ دَ رِ رُم ْ ما ] (اِخ ) معروف بدیر سابان است و بین حلب و انطاکیه قرار دارد و مشرف بر منطقه ای بنام سرمد است . دیر خوب بزرگی ا...
دیر درمالس .[ دَ رِ دَ ل ِ ] (اِخ ) شابشتی گوید: این دیر در رقةدر باب الشماسیه در بغداد نزدیک دارالمعزیة است و آن جای با صفائی است درختان بسی...
دیر کردشیر. [ دَ رِ ک َ دَ ] (اِخ ) قلعه ٔ بزرگی در بیابانی بین ری و قم و از لحاظ ساختمان بسیار عظیم است و دارای برجها و دیوارهای بلند و از ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.