اجازه ویرایش برای همه اعضا

بعد

نویسه گردانی: BʽD
baad: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پس، سپس (دری) ایگ ig، ادک adak (پهلوی) انو anu (سنسکریت، اوستایی) boad: همتای پارسی این است: ویش viŝ (اوستایی) ابعاد: ویشِل (با پسوند جمع لکی اِل)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۰ ثانیه
باد پروردین . [دِ پ َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد دبور باشد. رجوع به باد فروردین و باد برین و باد دبور شود.
با باد و دم . [ دُ دَ ] (ص مرکب )با غرور و تکبر و خودستائی . (آنندراج ) : بیاراست آن جنگ را پیلسم همی راست چون شیر با باد و دم .فردوسی (از شرفن...
باد سحرگاهی . [ دِ س َ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که در سحر وزد. رجوع به باد شود.
بادفروردین . [ دِ ف َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی باد برین است که باد مغرب باشد و بعربی باد دبور میخوانند و بعضی باد برین را باد صب...
باد خنک زدن . [ دِ خ ُ ن ُ / ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) خنک شدن هوا پس از گرما.
باد تنگ بسته . [ دِ ت َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اسب باشد چنانکه امیرخسرو گفته : چو خسرو دید باد تنگ بسته صبا را گونه گون...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
همان باد صبا می باشد برید به معنای باد است و برای زیبایی جمله از دو کلمه هم معنی استفاده شده است.
خاکش سبز باد. [ ک َ س َ ] (جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بجای روانش شاد باد استعمال شده و در کتب هندی چون صبح گلشن آمده است .
زایل وتد باد. [ ی ِ ل ِ وَ ت َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زائل وتد باد.در اصطلاح اهل رمل ، سومین خانه از خانه های بادی است .(از کشاف اصطل...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.