اجازه ویرایش برای همه اعضا

بعد

نویسه گردانی: BʽD
baad: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پس، سپس (دری) ایگ ig، ادک adak (پهلوی) انو anu (سنسکریت، اوستایی) boad: همتای پارسی این است: ویش viŝ (اوستایی) ابعاد: ویشِل (با پسوند جمع لکی اِل)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
گره به باد زدن . [ گ ِ رِه ْ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اعتماد بر عمر کردن است . (رشیدی ) (انجمن آرا). تکیه و اعتماد بر کار بی بقا کردن . ...
باد در کلاه بودن . [ دَرْ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256). و رجوع به باد در زیر دامن دا...
باد در کله داشتن . [ دَرْ ک ُ ل َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به باد در کلاه داشتن شود.
باد در مشت داشتن . [ دَرْ م ُ ت َ ] (مص مرکب ) رنج و کوشش کسی هدر رفتن . رجوع به باد شود.
باد در دست داشتن . [ دَرْ دَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از تهیدست و مفلس و بی چیز بودن . رجوع به باد و باد بمشت داشتن شود. || کنایه از عنان اس...
خانه بر باد بودن . [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) خانه بر روی آب بودن . خانه از پای بست ویران بودن . اصل و منشاء امری سست بودن .
باد در دماغ نشستن . [ دَرْ دِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به باد در مغز نشستن شود : منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشست در دماغ مملکت ب...
باد درکلاه داشتن . [ دَرْ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256). رجوع به باد در زیر دامن داشتن ...
باد در بینی افکندن .[ دَرْ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر و غرور و لاف زدن .رجوع به باد، باد به بینی افکندن ، باد به بروت افکندن ، باد در بروت ...
باد در سبلت افکندن . [ دَرْ س ِ ل َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر و غرور و لاف زدن . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به باد، باد به بروت افکندن ، باد در...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.