گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امدن نویسه گردانی: ʼMDN امدن . [ اِ دِ ] (اِخ ) ۞ شهری است در آلمان در ایالت هانور ۞ . رجوع به لاروس بزرگ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه واژه معنی بشگفت آمدن بشگفت آمدن . [ ب ِ ش ِ گ ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از کسی ) ۞ . عجب . تعجب . (از چیزی ). استعجاب . (منتهی الارب ). و رجوع به شگفت شود. بستوه آمدن بستوه آمدن . [ ب ِ س ُه ْ م َدَ ] (مص مرکب ) به تنگ آمدن . و رجوع به ستوه شود. بخویش آمدن بخویش آمدن . [ ب ِ خوی / خیش م َ دَ ] (مص مرکب )/ بخویشتن آمدن . بخود آمدن . بهوش آمدن : جز یاربش از دهن نیامدیک لحظه بخویشتن نیامد. نظامی... بخشایش آمدن بخشایش آمدن . [ ب َ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب )... از کسی یا کسی را بر کسی ؛ رحم آمدن کسی نسبت به دیگری : همه خسته و کشته شد بیگناه گه آمد ک... بپا اندر آمدن بپا اندر آمدن . [ ب ِ اَ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) بپای اندر آمدن . به زمین خوردن . سرنگون افتادن . لغزیدن و افتادن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) ... بر روی آمدن بر روی آمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) طرف شدن . (آنندراج ). باز جای آمدن باز جای آمدن . [ زِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بقرار اصل بازآمدن . بجای نخست باز گشتن . مجازاً آرامش یافتن . بمجاز، دل بجای آمدن . رفع اضطراب و نگرا... بر سنگ آمدن بر سنگ آمدن . [ ب َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) به سنگ برخوردن . بر سنگ آمدن پا. بسنگ آمدن پا. (آنندراج ).- برسنگ آمدن تیر ؛ بر نشانه اثر نکرد... پای پس آمدن پای پس آمدن . [پ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریختن و هزیمت شدن و کم آمدن از حریف خود باشد. (تتمه ٔ برهان قاطع). گاه گاه آمدن گاه گاه آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) بندرت آمدن . آمدن در وقتی دون وقتی . اغباب . (تاج المصادر بیهقی ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ صفحه ۲۴ از ۲۸ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود