اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالا

نویسه گردانی: BALA
بالا. (اِ) مأخوذ از سانسکریت ، گیاه معطر. (ناظم الاطباء) :
هر گل بالا که دهد بوستان
بیشتری هست به هندوستان .

امیرخسرو (از رشیدی ).


۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
تنگه بالا. [ ت َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماروسک است که در بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
تربر بالا. [ ت َ ب ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودج و داریان در بخش مرکزی شهرستان شیراز و 28هزارگزی خاور شیراز و 3هزارگزی راه فرعی برد...
بالا گیری . (اِخ ) دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان سقز که در 52 هزارگزی شمال خاور سقز بر کنار رودخانه ٔ پای قلعه واقع است .نا...
بالا گیری . (اِخ ) دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و یک هزار و پانصدگزی ج...
بام بالا. [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بام ِ برتر. بام برین . || بامداد نخست . ذنب السرحان . (مهذب الاسماء). صبح کاذب . فجر کاذب . صبح نخس...
بالا کولا. (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری که در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری بر ساحل خاوری رودخانه ٔ تجن و...
بالا بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بربردن . راندن از پائین بجایگاه برین . حمل کردن از زیر به زبر. متصاعد ساختن . برتر قرار دادن .- بالا بردن س...
بالا بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) آخته بالا. درازقامت . (آنندراج ). بلندقامت . درازقد. (ناظم الاطباء). کشیده قد. بلنداندام . طویل القامة. بلندبالا : ...
بالا دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) راندن چیزی بسوی بالا. فرستادن چیزی بسوی بالا. صعود دادن . متصاعد ساختن : به رای پاک هنر را همی دهد یاری برسم...
بالا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر بردن . فراز بردن . به بالا آوردن ، چنانکه آب را از چاه و خاک و گل را از زمین به پشت بام و غیر آن . نمو...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۴۷ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.