پوش
نویسه گردانی:
PWŠ
پوش . (اِ) پوش دربندی . شیافی است متخلخل و سبک که از کوفته ٔ برگ درختی کنند و این درخت برگش ببرگ حنا ماند و تخمش مدور و از شاهدانه کوچکتر و مایل بزردی باشد و از دربند و ارمنیه آرند وطبیعت آن سرد است در دوم و خشک در آخر درجه ٔ اول و آن رادع و ملین و مبرد بود و طلاء آن جهت اورام حاد وتحلیل و منع ازدیاد آن و اوجاع حارّه و نقرس و رمد و صداع نافع است . و رازی گوید: چون آن را با آب عنب الثعلب سوده و بر نقرس طلا کنند منفعتی عظیم دارد و بدلش شیاف مامیثا و حضض و عنب الثعلب و بزرالهندباست و آن را بوش و بوش دربندی با باء موحده نیز نامند.
واژه های همانند
۱۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
پوش کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بوش کردن . کوشش کردن : التجرمز،التجرد؛ پوش کردن در کاری یعنی کوشش . (مجمل اللغة). || پنهان کردن . ذخیره نه...
پوش کشان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 12 هزارگزی شمال باختری دورود و هزارگزی باختر راه شوسه ٔ دورود...
بریشم پوش . [ ب َ ش َ ] (نف مرکب ) بریشم پوشنده . ابریشم پوش . آنکه لباس از ابریشم در بر دارد. پوشنده ٔ جامه ٔ ابریشمین . || کنایه از وشاق و س...
یاقوت پوش . (نف مرکب ) آنکه یاقوت یا عقیق پوشیده باشد. (ناظم الاطباء). || (ن مف مرکب ) پوشیده از یاقوت . || غرق در بوسه . (به مناسبت شبا...
طاقچه پوش . [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جامه ای که کف طاقچه را بدان میپوشیدند و اعیان و توانگران طاقچه پوش عروس را از زر خالص میکردند...
کجاوه پوش . [ ک َ وَ / وِ] (اِ مرکب ) جامه که بر کجاوه کشند تا کجاوه نشین ازباران و سرما و آفتاب مصون ماند. در تذکرةالملوک (چ دبیرسیاقی ص 31...
مجمعه پوش . [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] (اِ مرکب ) جامه ای که بر روی مجمعه می کشیدند تا محتویات ظروف آن از گرد و غبار و غیره مصون ماند. پوشش روی ...
مجموعه پوش . [ م َ ع َ / ع ِ ] (اِ مرکب ) مجمعه پوش . جامه ای که بر سر مجموعه ٔ ظروف طعام می گستردند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ...
کوردین پوش . (ن مف مرکب ) کوردین پوشیده . آنکه کوردین پوشیده باشد : چون دیدکه دیلم است خاموش کردش ز کلاله کوردین پوش . نظامی (الحاقی ).و رج...
گهواره پوش . [ گ َهَْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پوششی که به شکل گهواره برند و دوزند و بر آن افکنند تا از تابش نور و روشنی بر طفل خفته در آن جلوگ...