اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جفت

نویسه گردانی: JFT
جفت . [ ] (اِخ ) رودخانه یی است که از سیاه کوه کردستان جاری شده در نزدیکی مراغه داخل نهر صافی شده به دریاچه ٔ ارومیه میریزد. نگارنده گوید این همان رودخانه ٔ جغتو است که بعضی جفت نوشته اند. (مرآت البلدان ج 4). رجوع به جغتو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
جفت . [ ج َ ] (اِ) جماعت مردم . || عدد بسیار. || همه . (آنندراج ). || سقف خانه . || چوب بندی انگور. (برهان ). چوب بندی درخت رز. (ناظم الا...
جفت . [ ج ُ ] (ص ، اِ) زوج . مقابل فرد. (برهان ). ضد طاق . (انجمن آرا). هر عددی که نصف صحیح دارد مثل دو و چهار و شش و مقابل آن تا و طاق است...
جُفت عضوی مسطح در بدن جانداران است که با بند ناف به جنین متصل است. جفت، پیش از زایمان به دیواره رحم متصل است و در طی زایمان، به همراه نوزاد، و پرده...
جُفت عضوی مسطح در بدن جانداران است که با بند ناف به جنین متصل است. جفت، پیش از زایمان به دیواره رحم متصل است و در طی زایمان، به همراه نوزاد، و پرده...
جفتjoft معنی ۱. واحد شمارش برخی چیزهایی که به‌صورت دوتایی کاربرد دارد: یک جفت جوراب. ۲. دو عدد از چیزی یا کسی. ۳. (صفت) [مقابلِ طاق] زوج. ۴. زن یا شوه...
جفت جفت . [ ج ُ ج ُ ] (ق مرکب ) دودو. زوج زوج . (ناظم الاطباء). دوگان دوگان . دوتادوتا : سپاه پراکنده شد جفت جفت همه نام ایرج بد اندر نهفت . فر...
جفت جو.[ ج ُ ] (نف مرکب ) جفت جوی . رجوع به همین ماده شود.
بی جفت . [ ج ُ ] (ص مرکب ) بی عدل . بی نظیر. بی مثل . بی مانند : فرستاده را موبد شاه گفت که ای مرد هشیار بی یار و جفت . فردوسی .چو برداشت از آن ...
هم جفت .[ هََ ج ُ ] (ص مرکب ) جفت . قرین . نزدیک : مرا گفت جز دخت خاقان مخواه نزیبد پرستار هم جفت شاه . فردوسی .به جای آور سپاس و شکر یزدان ک...
هوس جفت . [ هََ وَ ج ُ ] (ص مرکب ) آنکه با هوس جفت و همراه باشد. هوسناک . پرهوس : پرستار تو شیرین هوس جفت به لفظ من شهنشه را چنین گفت .نظام...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.