اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جفت

نویسه گردانی: JFT
جفت . [ ] (اِخ ) رودخانه یی است که از سیاه کوه کردستان جاری شده در نزدیکی مراغه داخل نهر صافی شده به دریاچه ٔ ارومیه میریزد. نگارنده گوید این همان رودخانه ٔ جغتو است که بعضی جفت نوشته اند. (مرآت البلدان ج 4). رجوع به جغتو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جفت گیری . [ ج ُ ] (حامص مرکب ) دو چیز را به هم جفت کردن . (نظام ). دو چیز را نیک بهم پیوستن . || حالت جستن نر بر ماده . جفت گرفتن نر ماده...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جفت‌ طوسی‌ ، عنوان‌ جدید سازوکاری‌ که‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ (597 672) ابداع‌ کرد و به‌ صورت‌ بخشی‌ از نظریه سیاره‌ای‌ بدیع‌ خویش‌ به‌ کاربرد. در نج...
جفت و تا. [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نام بازیی است که کسی چند عدد از چیزی را در مشت بسته میگیرد و از حریف می پرسد جفت یا تا؟ اگر ...
جفت مقوس . [ ج ُ ت ِ م ُ ق َوْ وَ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از طاق ایوان و عمارت باشد. (برهان ) (آنندراج ).
جفت خواهی . [ ج ُ خوا / خا ] (حامص مرکب ) کار جفت خواه . جفت جوئی . لاسی . گشن خواهی . به گشن آمدگی . جفت طلبی . رجوع به جفت جوئی و گشن خواهی شود...
جفت گشتن . [ ج ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) جفت گردیدن . پیوستن نرینه و مادینه به یکدیگر : روزی دو آهو را دید که با هم جفت گشتند. (مجمل التواریخ ...
جفت کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تزویج . (زوزنی ). ازدواج . نری را به ماده یی رسانیدن . به زناشویی درآوردن زنی و مردی را : پس بدو بخشید...
جفت بودن . [ ج ُ دَ ] (مص مرکب ) پیوسته شدن و مانند هم بودن . (ناظم الاطباء). لنگه و تای چیزی بودن . نظیر و عدیل چیزی بودن . || استوار بو...
جفت جنین . [ ج ُ ت ِ ج َ ] (اِ مرکب ) رجوع به جفت شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.