اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رعص

نویسه گردانی: RʽṢ
رعص . [ رَ ] (ع مص ) افشاندن و جنباندن و حرکت دادن و کشیدن . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پریدن پوست بدن . (از اقرب الموارد). مورمور شدن پوست بدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
رأس الخیمة. [ رَءْ سُل ْ خ َ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است در سرزمین عمان واقع در 411هزارگزی شمال باختری مسقط و ساحل خلیج فارس . (از قاموس الاعل...
رأس القنفذ. [ رَءْ سُل ْ ق ُ ف ُ ] (ع اِ مرکب ) بادآورد که بوته ٔ خار شوکةالبیضاء باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بادآورد شود.
رأس تنورة. [ رَءْ س ِ ت َن ْ نو رَ ] (اِخ ) جایگاهی است در کشور عربستان سعودی که در آن پالایشگاهی برای تصفیه ٔ نفت بنا شده است . (از اعلام ...
رأس جیانی . [ رَءْ س ِ ] (اِخ ) دماغه ای است در شمال دریای عمان بین شبه جزیره ٔ گوادر و گواتر و مغرب دماغه ٔ رأس گرنز.
رأس سرطان . [ رَءْ س ِ س َ رَ ] (اِخ ) رأس السرطان . رجوع به همین کلمه شود.
رأس الجینز. واقع در عمان شرقی ترین نقطه شبه جزیره عربستان و یکی از محل های تخم گذاری لاک پشت سبز است که در آبهای گرمسیری، از خلیج فارس و دریای عمان ...
رأس صوفانیه . [ رَءْ س ِ نی ی َ ] (اِخ ) دماغه ای است در مغرب خلیج فارس و شمال احسا.
رأس پینگان . [ رَءْ س ِ ] (اِخ ) دماغه ای است در شمال بحر عمان ، واقع در بین شبه جزیره ٔ گوادر و گواتر.
رأس میدانی . [ رَءْ س ِ ] (اِخ ) دماغه ای است کوچک در شمال دریای عمان نزدیک شوراک و بین چاه بهار و جاسک .
رأس السرطان . [ رَءْ سُس ْ س َ رَ ] (اِخ ) محلی که محاذات اول برج سرطان واقع شده و منتها بعد آفتاب از خط استوا در طرف شمال این محل است و...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۲ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.