رعص
نویسه گردانی:
RʽṢ
رعص . [ رَ ] (ع مص ) افشاندن و جنباندن و حرکت دادن و کشیدن . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پریدن پوست بدن . (از اقرب الموارد). مورمور شدن پوست بدن .
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
رأس الکلب . [ رَءْسُل ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است به قومس . (منتهی الارب ). لسترنج گوید: شاهراه بزرگ خراسان از سراسر ایالت قومس میگذشت ... بعد ا...
رأس المال . [ رَءْ سُل ْ ] (ع اِ مرکب ) اصل مال . (منتهی الارب ). سرمایه . (فرهنگ نظام ). سرمایه ٔ تجارت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از کشاف ا...
رأس المتن . [ رَءْ سُل ْ م َ ] (اِخ ) نام ییلاقی است در لبنان ، واقع در عبداء. (از اعلام المنجد).
رأس الورغ . [ رَءْ سُل ْ وَ ] (اِخ ) یکی از دهانه های رود سغد است . توضیح اینکه رود سغد از کلاباد داخل بخارا می شد وآنرا دهانهای گشاده قرار دا...
رأس بریس . [ رَءْ س ِ ب ِ ] (اِخ ) دماغه ای است در ساحل شمالی دریای عمان در مغرب گواتر و مشرق چاه بهار.
رأس کبیر. [ رَءْ س ِ ک َ ] (اِخ )دماغه ای است در شمال دریای عمان در جنوب کوه لانج .
رأس کیفا. [ رَءْ س ِ ک َ ] (اِخ ) دیهی است در لبنان واقع در زغرتا، مسقطالرأس مطران یوسف الدبس . (از اعلام المنجد).
رأس کیفی . [ رَءْ س ِ ک َ فا ] (اِخ ) موضعی است بجزیره ای از دیار مصر. (منتهی الارب ). جایگاهی است دردیار مصر در جزیره ٔ قرب حران . (از معجم ...
رأس شمرا. [ رَءْ س ِ ش َ ] (اِخ ) جایگاهی است در شمال لاذقیة. در این محل آثار شهر مهم دیرینه ای پیدا شده است که زمان آن تا قرن 13 ق .م ....
رأس دشان . [ رَءْ س ِ دَ ] (اِخ ) کوهی است در حبشه به ارتفاع 5020 گز. (از اعلام المنجد).